توکتاب شمارهی 29 – بدن هرگز دروغ نمیگوید جلسه دوم
شناسنامهی اثر
عنوان:
بدن هرگز دروغ نمیگوید
اثرات پایدار تربیت خشن
نویسنده:
مترجم:
بیست و نهمین جلسهی دورهمی کتاب توکتاب به کتاب جدیدی اختصاص نیافته بود. از آنجا که در جلسهی قبل، این احساس ایجاد شده بود که برای مسایل مطرح شده در کتاب بدن هرگز دروغ نمیگوید در پایاین کتاب، راه حلهایی پیشنهاد خواهد شد، تصمیم گروهی بر آن شد که ادامهی کتاب را بخوانیم. در ابتدای جلسه، موضوع گفتوگو این بود که آیا باید کتابهای طولاني را به صورت دنبالهدار و در دو چند جلسه بخوانیم یا کتاب کوتاهی انتخاب كنيم كه خواندن و بحث دربارهي آن در یک جلسه تمام شود.
يكي از دوستان یادآوري كرد که هدف از این جلسه تسهيل کتابخواني برای عموم است و قرار بود کتابهاي کوتاه زیر ۸۳ صفحه را بخوانيم یا یک مقاله یا فصل مستقل از يك كتاب یا چند داستان کوتاه از يك مجموعهداستان، طوري كه در یک هفته خوانده شود و ناتمام نماند.در اين زمينه بحثهايي شد و تصميم نهايي اين شد كه طبق روال اصلي جلسات عمل كنيم؛ مگر اينکه کتاب ویژهای باشد كه همه به خواندن آن متعهد و علاقهمند شوند و در صورت ناتمام ماندن آن نيز اعتراضي پيش نيايد.
يكي از دوستان که مدرس دانشگاه است، در اين زمينه گفت: «دانشجوها به این دلیل از این نشستها استقبال میکنند که كتابهايش موجز است. آنها نسل fast هستند. کوتاه بودن و سریع خوانده شدن کتاب برای این نسل جذابیت دارد. در این نشست همه به اين نتيجه رسيده بودند که کتاب بدن هرگز دروغ نمیگوید نیاز به دو جلسه نقد نداشته و بسياري از مطالب تكراري بودهاند.
بحث دربارهي کتاب با سخن دوستي آغاز شد كه ميگفت: «این کتاب براي جلسهي دوم حرف جدیدی نداشت. نویسنده بيهوده صفحات کتاب را زیاد کرده بود و تكرار ميكرد كه كودكي هیچ كسی بدون آسیب نیست. نبايد اين موضوع را انکار كرد. نمونهها به دلخواه انتخاب شدهاند و تحليلها روش مشخصي ندارند و نتیجهگيريهاي کتاب دلبخواهي است.
دوست دیگری گفت: «نویسنده در نفي فرمان چهارم حضرت موسی (ع) و احترام گذاشتن به والدین صحبت میکند. من این فرمان را به معلم هم تعمیم میدهم. اول بار من در زندگی خودم و در مدرسهی دخترم، بحث و قاعدهی کلی مقدسسازی معلم را که میگوید معلم هرطور باشد، محترم است و در هیچ حالتی نباید به او بیاحترامی کرد، زیر سؤال بردم. معلمی که به دانشآموز فحاشی میکند، قابل احترام نیست و در این مورد از دخترم حمایت کردم. البته در جایگاه مادر یا والد دوست دارم که این تقدس باقی بماند. نکتهی قابل توجه برای من این بود که که مسایل روانی بر جسم هم تأثیر میگذارند».
یکی دیگر از مخاطبن دربارهی کتاب گفت: «کتاب فرمان مطلق نمیدهد. او میگوید خیلیها از پدر و مادر آسیب ندیدهاند. آنها میتوانند با آرامش زندگیشان را بکنند. این کتاب برای کسانی است که از والدین آسیب دیدهاند و در مواجهه با آنها مقید به تقدس و احترام به والدین هستند. این است که ایراد دارد. در واقع میگوید اگر آسیبدیدهاید، آن را بپذیرید و بخشش داشته باشید. البته گاهی یکسویه صحبت میکند و میگوید دیکتاتورهایی مثل صدام، محصول تربیت پدری خشن بودهاند. اینجا سؤال این است که اگر مقصر پدر بوده، پس مسئولیت خود فرد چه میشود؟ این مغالطه است. مثل وقتی که میگوییم شکستن لیوان شیشهای همیشه نتیجهی اصابت به زمین نیست و ممکن است دلایل دیگری هم داشته باشد. باید حرف پدر و مادرها را هم شنید».
در اینجا یکی از شرکتکنندگان توضیح داد که در کتاب به این منشأ عشق و دلسوزی برای رفتارهای پدر و مادر اشاره شده، اما حرف نویسنده این است که بالاخره جسم فرد تحت تأثیر این رفتارهای آسیبزننده قرار گرفته؛ حالا هر منشئی هم داشته باشد، فرقی نمیکند.
شرکتکنندهی بعدی گفت: «پدر و مادرها در گذشته فرزند میآوردند تا به آنها کمک کند، اما امروز دیگر دلیل فرزند آوردن این نیست. بچههای امروز پرسشگرند و از پدر و مادر میپرسند چرا ما را به دنیا آوردید. در واقع، تولد فرزند انتخاب ما بوده و نباید انتظار کمک از او داشته باشیم».
دوست دیگری در تأیید گفت: «امروز حتی بچهها میگویند تو به چه حقی مرا به دنیا آوردی. آنها پدر و مادر را مسبب تمام بدبختیهایشان میدانند» و مخاطب دیگری در ادامه گفت: «من به یاد سخن ابوالعلاء معرّی، شاعر و فیلسوف عرب افتادم که گفت روی سنگ قبرش بنویسند: «هذا جناه ابى علّىّ و ما جنیت على احد» یعنی «این یادگار جنایتی است که پدرم بر من کرد و من بر احدی جنایت نکردم».
پس از آن، دوست دیگرمان بحث را اینطور ادامه داد: «من افراد مستعد و خلاق زیادی را میشناختم که به خاطر فشار پدر و مادر و خانواده نتوانستند استعدادهایشان را در شکل درستی محقق کنند. این کتاب به ما این بینش را میدهد که به این افراد هم توجه کنیم و تأثیر این تقدس نامشروط والدین را هم ببینیم». او افزود: «نسل دههی پنجاه و شصت از دید من، اولین نسلی است که آگاه است و تلاش میکند شرایط را تغییر دهد و آسیب کمتری به نسل بعد برساند، اما نسلهای قبل، چرخهی آسیب را تکرار میکردند».
شرکتکنندهی بعدی که معلم بود، گفت: «نمیتوان صدردرصد پدر و مادرها را مقصر دانست، چون هیچ چیزی مطلق نیست. ما امروز یاد گرفتهایم به همه چیز شک کنیم و آن را به چالش بکشیم و گاهی فکر میکنم داریم بی معرفت میشویم. من حتی میبینم که مادر و پدر من هم دارند عوض میشوند. همه باید بپذیریم که آسیب دیدهایم، ولی این حتی این آسیب هم از روی دلسوزی و به نیت خیر بوده است. ما نسلی بودیم که ایستادیم و هجمههای زیادی را تحمل کردیم، نسلی که کودکیاش در جنگ گذشت و ماجراهای عجیبی را از سر گذرانده است».
در پایان نشست، مجری جلسه که این هفته خانم عزت صدیقی لویه بود، مباحث را جمع بندی کرد. او معتقد بود این کتاب مسئلهی جدیدی را مطرح میکند و در جهت تقدسزدایی تلاش میکند. از این منظر، کتاب بسیار ارزشمندی است، اما به یکسویهنگری کتاب انتقاد وارد است.
به این ترتیب، گفتوگوها دربارهی کتابی که همگی دربارهاش به این نتیجه رسیده بودیم که نیازی به خواندن ادامهاش نبوده، به پایان رسید و بحث دربارهی انتخاب کتاب جلسهی بعد آغاز شد.
یکی از دوستان گفت: «من توصیه میکنم سفرنامهی مادام دیولافوا را بخوانیم. او در دورهی قاجار وارد ایران میشود و انگار که وارد مریخ شده است! ما در یک دوره، برای پژوهش در یک مسئلهی معماری، یک سری از سفرنامهها را میخواندیم و این کتاب دربارهی شکل کاروانسراهای و مکانهایی که تاجران و سیاحان در آنها ساکن میشدهاند، نکات جالب توجهی دارد. این سفرنامه به ویژه از این جهت جالب است که از منظر یک خانم نوشته شده و نکتهبینیهای خاص او شایستهی توجه است. این سفرنامه نشان میدهد که ما چهقدر پیشرفت کردهایم و چه مسیر درازی تا امروز طی کردهایم.
پس از آن، باز هم بحث شیوهی انتخاب کتاب مطرح شد و عاقبت قرار شد در همین جلسه، برای چند جلسهی بعد، کتاب انتخاب شود.
دوستان کتابهای پیشنهادی خود را اعلام کردند و با رأیگیری، ترتیب خواندن کتابها را در هفتههای آینده معین کردیم.
به این ترتیب، ترتیب و تاریخ بررسی کتابهای دورهمی توکتاب در هفتههای آینده به این شرح اعلام شد:
- بازیافتن، جان و جهان، سهشنبه، ۸ خرداد، مجری جلسه: آقای دکتر مهدوی؛
- زندگی خصوصی درختان، سهشنبه، ۲۲ خرداد، مجری جلسه: خانم دکتر رویا یدالهی؛
- خنگمان میکنند، سهشنبه، ۲۹ خرداد، مجری جلسه: خانم معصومه موسویان؛
- ۱۰۱ نکتهای که در مدرسهی معماری آموختم، سهشنبه، ۱۲ تیر، مجری جلسه: خانم مهندس هدیه نصراللهحسینی؛
- کمونیسم رفت؛ ما ماندیم و حتی خندیدیم، سهشنبه، ۱۹ تیر، مجری جلسه: خانم زینب حاجی محمدزاده؛
- ایتالیا و اصفهان، سهشنبه، ۲ مرداد، مجری جلسه: خانم مهندس هدیه نصراللهحسینی.
وعدهی دیدار ما: سهشنبه، 8 خرداد 1403، در خانهی توکا.
به امید دیدار!
لینک دریافت کتاب الکترونیک
سایر جلسات توکتاب
توکتاب شمارهی 40 – سر کلاس با کیارستمی
-
توکتاب شمارهی 38 – دوست بازیافته از فرد اولمن
23 مهر 1403 -
توکتاب شمارهی 36 – مادر و پنجاه سال زندگی در ایران
21 مرداد 1403
دیدگاهتان را بنویسید