یک خواب عجیب (با خدا باش پادشاهی کن …)
کودکان با مشاهده این قصه ویدئویی جذاب، درسهای مهمی از ایمان، توکل و شجاعت میآموزند. این داستان نه تنها سرگر
1 تیر 1403
ارسال شده توسط توکا انوشهی دستان پرداز
قصه یک قرونی جادویی (حلال خور)
یکی بود؛ یکی نبود. غیر از خدای مهربون، هیچکس نبود. هرکس بندهی خداست، بگه «یا خدا!».
قصهی ما مربوط میشه به
1 خرداد 1403
ارسال شده توسط توکا انوشهی دستان پرداز
مبارزه با مورچه های قرمز (بر اساس کتاب یکی بود نوشتهی سوسن طاقدیس)
روزی و روزگاری در یک دشت بزرگ که محل زندگی همهجور حیوان بود، مورچههای سیاه کوچک زندگی میکردند. اما مورچه
1 اردیبهشت 1403
ارسال شده توسط توکا انوشهی دستان پرداز
شهر الفبا
روزی و روزگاری در شهر الفبا، پنج نقطه زندگی میکردند. درست گفتم! شهر الفبا جاییست که در آن کلی حرف و کلمه و نق
1 فروردین 1403
ارسال شده توسط توکا انوشهی دستان پرداز
مجموعه قصههای خونه مادربزرگه (قسمت پنجم: پادشاه چین)
شما بلبل را از نزدیک دیدهاید؟ صدایش را چی؟ آن را شنیدهاید؟ پادشاه چین بلبل ندیده بود، اما از کتابهای فهمی
29 دی 1401
ارسال شده توسط توکا انوشهی دستان پرداز
مجموعه قصههای خونه مادربزرگه (قسمت چهارم: کک به تنور)
گاهی یک اتفاق ساده باعث میشود همه از کار و زندگی بیفتند! باور نمیکنید؟ قصهی دوستی کک و مورچه را گوش کنید!
22 دی 1401
ارسال شده توسط توکا انوشهی دستان پرداز
مجموعه قصههای خونه مادربزرگه (قسمت سوم: مرد خوششانس )
شما به شانس اعتقاد دارید؟ تا حالا شده شانستان را دنبال کنید تا ببینید به کجا میرسید؟ مرد قصهی امروز ما شان
15 دی 1401
ارسال شده توسط توکا انوشهی دستان پرداز
مجموعه قصههای خونه مادربزرگه (قسمت دوم: دختر نخریس)
تاحالا پیش آمده است که یک کار را به روزهای آخر بیندازید؟ بعد همان روز آخر کار را با اضطراب و نگرانی انجام بدهید
8 دی 1401
ارسال شده توسط توکا انوشهی دستان پرداز
مجموعه قصههای خونه مادربزرگه (قسمت اول: ناپدری خسیس!)
یادتان هست قصههای مادربزرگها چقدر شیرین بود؟ حتی اگر هزاربار همان قصهی تکراری را تعریف میکرد، باز هم بر
1 دی 1401
ارسال شده توسط توکا انوشهی دستان پرداز
جواب خوبی
روزی یک پیرمرد، ماری را از یک کیسه نجات داد. اما مار، دور کمر پیرمرد پیچید و خواست او را نیش بزند! پیرمرد هرچه به
3 آذر 1401
ارسال شده توسط توکا انوشهی دستان پرداز
تاب گلبرگی
بهنظر شما حیوانها و گیاهها هم میتوانند مهربان باشند؟ مثلاً عنکبوتها میتوانند مهربان باشند؟ گلبرگ
19 آبان 1401
ارسال شده توسط توکا انوشهی دستان پرداز
کرم هفتواد (یک کرم که برای همه شانس میآورد…)
شما به شانس اعتقاد دارید؟ به نظر شما یک کِرم میتواند برای شما شانس بیاورد؟ بله، درست شنیدید، یک کرم! این قصه د
19 آبان 1401
ارسال شده توسط توکا انوشهی دستان پرداز
سیامک و دیو سیاه
دیو سیاه دشمن انسان بود. او نمیخواست انسانها آرام و خوشبخت باشد. دیو سیاه یک سپاه بزرگ درست کرد و آمادهی جن
19 آبان 1401
ارسال شده توسط توکا انوشهی دستان پرداز
گیومرت، پادشاه دوستداشتنی
گیومرث اولین پادشاه روی زمین است. همهی انسانها و حیوانات او را دوست داشتند. او چیزهای زیادی به مردم یاد داد؛
18 آبان 1401
ارسال شده توسط توکا انوشهی دستان پرداز
خشم قلنبه (قصههای مهارتهای زندگی)
شما فکر میکنید خشم چه شکلی است؟ یا چه رنگی است؟ شما اگر میتوانستید خشم خودتان را ببینید، چه کار میکردید؟ پ
16 آبان 1401
ارسال شده توسط توکا انوشهی دستان پرداز
گَو و طَلخند ( داستان پیدایش شطرنج )
در روزگاران کهن، پادشاهی دانا و خردمند بود به نام جمهور که مرزهای کشورش از کشمیر تا چین میرسید. او تاج و گنج و
5 شهریور 1401
ارسال شده توسط توکا انوشهی دستان پرداز
باینو
شِرو چوپانِ بیگ میرزاست در روستای قوشخانه. روزی کنار چشمهی روان، عاشق دختر زیبایی میشود. داستان عاشقانه
6 خرداد 1401
ارسال شده توسط توکا انوشهی دستان پرداز
خاتون چهارشنبه
خاتون چهارشنبه در روستای نورآباد، قانونهای قشنگی گذاشته بود: حیوانات را اذیت نکنیم، توی کوچه آشغال نریزیم،
8 اردیبهشت 1401
ارسال شده توسط توکا انوشهی دستان پرداز