ماهپیشونی
شناسنامهی اثر
عنوان:
ماهپیشونی - بر اساس افسانهای کهن
بازنویس و قصهگو:
ناظر هنری:
تدوینگر صوتی:
گروه سنی:
کودک
موضوع:
مهارتهای زندگی
یکی بود؛ یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. اون زمونا که آسمون آبیتر بود و شبا تو آسمون، ماه بزرگتر و پرنورتر میتابید، تو یه روستای خوشآبوهوا و زیبا، دختری به نام ستاره با پدر و مادرش زندگی میکرد. مادر ستاره خیلی خیلی مهربون بود و اسمش خورشید خانوم بود. وقتی ستاره هفت سالش شد، مامانش اونو فرستاد به مکتبخونه. بچهها، اون قدیما بچهها به جای مدرسه میرفتن مکتبخونه. به معلم مکتبخونه، اگه خانوم بود، میگفتن ملا باجی؛ اگرم آقا بود، ملا. پدر و مادر بچهها هم برای زحمتی که ملا یا ملاباجی میکشید، براش هدیه میآوردن، مثلاً تخم مرغ، گوشت، آرد، کره، ماست، پارچه، لباس یا هر چیز دیگهی که ممکن بود معلم لازم داشته باشه. ستاره هم از مامان و باباش هدیههایی میگرفت و برای ملاباجیِ خودش میبرد.
اما بچهها، این ملاباجی از اون ملاباجیای بدجنس بود و خودش با دخترش، تو یه اتاق کنار مکتبخونه زندگی میکرد. اون فهمیده بود که هدیههایی که ستاره میاره، از همه بهتره. با خودش گفت حتماً خونوادهی اون خیلی پولدارن. بعد، یه تصمیم وحشتناک گرفت…
بریم بشنویم ببینیم ملاباجی چه تصمیمی گرفته…
داستان را با صدای خانم رویا یدالهی بشنویم.
متن این قصهی زیبا را میتوانید اینجا بخوانید:
بازنویس:
گروه سنی:
خردسال- کودک
موضوع:
مهارتهای زندگی
دیدگاهتان را بنویسید