ژانرهای ادبیات کودک در قصهگویی- بخش سوم
ژانرهای ادبیات کودک در قصهگویی- بخش سوم
در بخش اول و دوم مقاله توضیح دادیم که در میان معیارهای گوناگون انتخاب قصه برای قصهگویی، ژانر هم یکی از معیارهای اساسی است. در زمینهی ژانرهای ادبیات کودک و نوجوان، دیدگاههای گوناگونی وجود دارد و هرکدام از این دیدگاهها هم فایدهها و کارکردهای خودشان را دارند، ولی یکی از این دیدگاهها شاید از همه جالبتر باشد، دیدگاهی که مبنای طبقهبندیِ ژانریِ ادبیات کودک را «مسئلهی اصلی کودک» قرار داده است، یعنی مسئلهی بزرگ شدن یا رشد. این نظریه را ماریا نیکولایهوا ارایه کرده است و دیدیم که بر اساس آن، طبق مراحل مسیر رشد کودک برای تشرف به جهان بزرگسالان، سه ژانر ادبیات کودک میتوان تعریف کرد: ژانر پیش از هبوطی، کارناوالی و پس از هبوطی. این سه ژانر مراحل رشد کودک را از مرحلهی معصومیت و بیتجربگی محض تا نخستین تجربههای محافظتشده و امن و پس از آن، تا مواجههی جدی و حقیقی با جهان واقعی و تجربهی آن جهان را در پایان این دوره نشان میدهند. از هر کدام از این سه ژانر هم نمونههایی به شما معرفی کردم. حالا وقت آن است که ببینیم در انتخاب و اجرای قصه، این طبقهبندی ژانری چه کمکی به ما میکند.
سایر قسمتهای این مقاله
پرسشهای حیاتی در انتخاب قصه برای کودکان: افزایش آگاهی از نیازهای سنی
دیویی چمبرز در کتاب خود، قصهگویی و نمایش خلاق، پرسشهایی ارایه میکند که معتقد است هر قصهگو موقع انتخاب قصه باید از خودش بپرسد. دو پرسش از پنچ پرسش او مربوط به شنوندگان قصه است:
- آیا این قصه با گروه سنی شنوندگانش متناسب است؟
- آیا طول قصه برای شنوندگانش مناسب است؟ آیا برای کوچولوها زیادی طولانی نیست؟ (ص 23)
میبینیم که در این دو پرسش، مسئلهی سنِ کودک مطرح شده است. پرسش اول پرسش مبهمی است. منظور از متناسب بودن قصه با سن شنوندگان چیست؟ اصلاً قصهگو از کجا باید بفهمد قصهای که انتخاب کرده، متناسب با گروه سنی شنوندگانش هست یا نه؟ پرسش دوم هم بخشی از همین پرسش اول است، یعنی باز هم مسئله تناسب قصه با سن شنونده است؛ فقط این بار به جای کل قصه، این پرسش را دربارهی طول قصه مطرح کرده است. ابهام سرجایش است: ملاک یا ملاکهای انتخاب قصهی متناسب با گروه سنی چیست؟
تخیل در دنیای کودکان: گروه سنی و انتخاب ژانرهای تخیلی
آیا پری و فرشتهها واقعی هستند؟ مفهوم تخیل در قصههای کودکان
خود چمبرز توضیحی دربارهی این پرسش نمیدهد و انگار فرضش این است که مخاطب کتاب او خودش باید این چیزها را بداند! دربارهی گروههای سنی و نیازهای کودکان هر سن، در کتابهای روانشناسی رشد، مطالب زیادی پیدا میشود، ولی نقدی که همیشه بر مسئلهی گروهبندی سنی کودکان وارد شده، این است که نظریههای مربوط به گروهبندی سنی، کودکان هر ردهی سنی را مشابه هم فرض میکنند و این خود باعث میشود که انتظاراتی از کودکان هر گروه سنی به وجود بیاید که واقعی نباشد. این نظریهها این اصل خیلی مهم را نادیده میگیرند که هر کودک موجودی یگانه است و شرایط زندگی او با دیگران متفاوت است. ممکن است کودکی کاملاً بههنجار، طبق موازین و استانداردهای گروه سنی خودش رشد نکند و سرعت رشد ذهنی، عملی، اخلاقی و… در او با بقیهی همسن و سالهایش یکسان نباشد. اگر فقط بر اساس برچسب گروه سنی و بدون در نظر گرفتن ویژگیهای خاص هر کودک، برای او قصه انتخاب کنیم، ممکن است نتوانیم وارد دنیای کودک شویم و او را آنطور که هست، بفهمیم؛ در نتیجه، قصهای هم که بر اساس شناخت قالبی از کودک انتخاب میکنیم، ممکن است متناسب با ویژگیهای او نباشد. البته معنای این نقدها آن نیست که نظریههای گروهبندی سنی کاملاً بیارزش و ناکارآمدند؛ بلکه مقصود این است که این نظریهها را به تنهایی و بدون در نظر گرفتن شرایط خاص هر کودک و بدون کمک گرفتن از سایر نگرشها نباید به کار برد. علاوه بر این، نظریههای رشد کمک میکنند درکی نسبی از ویژگیهای کودک در هر دوره به دست بیاوریم و بتوانیم از این فهم به صورت پایه و مبنای درک عمیقتر و دقیقترمان استفاده کنیم. بگذارید یک مثال بزنم:
بئاتریس لاکی در بخشی از کتاب راه و رسم قصهگویی برای خردسالان، به کارکرد و نقش فرشتهها و پریها در قصههای کودکان اشاره میکند و میگوید باید یادمان باشد که از دید کودکان، فرشتهها و پریها واقعیت دارند:
به مرور که کودک رشد میکند و بزرگ میشود، پریها جای خود را به تصورات دیگر میدهند، اما این حقیقت که کودک در سن مناسبِ رشد، با پریها زندگی کرده است، به این معناست که آن مرحله کاملاً به ثمر نشسته است و او میتواند به سلامت، وارد مرحلهی بعد شود. بنابراین با گفتنِ این مطلب که پریها وجود دارند، به کودک دروغ نگفتهایم. آنها در مرحلهای از رشد کودک، واقعیت دارند. بنابراین اگر در داستانهای خود، غرق در دنیای تخیلیِ پریها شوید، در واقع وارد مرحلهی آگاهی کودکِ تحتِ مراقبتِ خود شدهاید، چه در خانه، چه در کودکستان و چه در سالها اولیهی دبستان.
مسیریابی در قصهگویی: از تشخیص نیازهای کودکان تا انتخاب ژانر متناسب
قصهگویی با توجه به نیازهای روحی و رشدی کودکان: راهنمایی از نظریههای ژانری ماریا نیکولایهوا
حالا برگردیم به نظریهی ژانر نیکولایهوا. ویژگی مهم این نظریه تأکید بر مسئلهی کودک است در هر دوره از رشد (که در پایان کودکی، به تشرف میرسد)، اما این مراحل رشد را بر دورهی سنی خاصی منطبق نمیکند. مرحلهی پیش از هبوط در مسیر تشرف کودک ممکن است در هر سنی از بازهی کودکی تا نوجوانی صدق کند، چون نمیتوانیم مطمئن باشیم که همهی کودکان در سن خاصی با مسایل مخصوصِ این مرحله مواجه خواهند شد.
حالا سؤال این است: چهطور بفهمیم قصهای که انتخاب کردهایم مناسب کودک هست یا نه؟ این فهم امری ازپیش شکلگرفته نیست. قصهگوی خوب علاوه بر توجه به سن و سال کودک (راهنمای اولیه، اما نه معیار نهایی)، با توجه به واکنشهای کودک نسبت به قصه، متوجه نیازهای او خواهد شد. خیلی وقتها میشود پایان قصهها را به کودکان واگذار کرد و بر مبنای پاسخهایی که میدهند، متوجه مسئلهی آنها شد. گاهی میتوان پرسشهای بچهها را دربارهی قصه واکاوی کرد و بر مبنای آنها تصمیم گرفت. نکتهای که نباید فراموش کرد، این است که اگر قرار باشد برای بیش از یک کودک قصه بگوییم، بهتر است این کودکان تقریباً همسن و سال باشند و اجازه بدهیم کودکان با مشارکت در فرآیند قصهگویی، نیازهای خودشان را آشکار کنند. اگر کودکان همسال نباشند، میشود از طریق گفتوگو و به بحث گذاشتن ماجراها در فرآیند قصهگویی یا با در نظر گرفتن چند پایان برای قصه، امکان لذت بردن از قصه را به هر طیف از بچهها داد.
در مرحلهی بعد، وقتی تشخیص دادیم کودک با قصههای کدام ژانر از ژانرهای سهگانه بهتر ارتباط برقرار میکند و به آن واکنش نشان میدهد، میتوانیم قصههای مربوط به آن ژانر را انتخاب کنیم. یک راهکار خوب دیگر، عوض کردن قصهها به تناسب ژانر است. مایهی خیلی از قصهها را میتوان بر مبنای ویژگیهای هر ژانر، به شکلهای گوناگونی درآورد؛ مثلاً میتوان قصهای را که به تناسب ژانرِ پسازهبوطی نوشته شده و در آن، قهرمان ماجراهای هولناکی از سر میگذراند و حتی در پایان قصه میمیرد، با سبکتر کردن ماجراجوییها و دادن پایان خوش به آنها، به ژانر کارناوالی نزدیک کرد و آن را به کودکانی ارایه کرد که مسئلهشان مربوط به این ژانر است.
به خاطر داشته باشیم که در نهایت، قصهگویی کاری پیچیده است و نیاز به انعطافپذیری بالا، تجربه و خلاقیت زیاد دارد. نظریهها و طبقهبندیها و مفهومسازیها صرفاً ابزارهاییاند در دست قصهگو، اما قصهگو به ابزارهای دیگری هم احتیاج دارد و باید انواع نگرشها، شناختها و مهارتها را در زمینهی کار خود تلفیق کند تا بتواند به دنیای کودک راه پیدا کند و اعتماد و همراهی او را به دست بیاورد.
منابع
- چمبرز، دیویی. (1390). قصهگویی و نمایش خلاق. ترجمهی ثریا قزلایاق. تهران: مرز نشر دانشگاهی.
- لاکی، بیتریس. (1390). راه و رسم قصهگویی برای خردسالان، همراه با 40 قصهی نمونه. ترجمهی اکرم کرمی. تهران: قدیانی.
- ملون، نانسی. (1385). قصهگویی و هنر تخیل. ترجمهی زهرا مهاجری و محمدرضا صادقی اردوبادی. مشهد: انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد.