آشنا و خوش رنگ و لعاب؛ مثل نقاشیهای پرویز کلانتری
دقیقاً روز اول فروردین و وقتی سفرههای رنگارنگ هفتسین در خانهها پهن بود، به دنیا آمد. کودکی با قطعه زغالی توی کوچه روی دیوار خانهشان نوشت: «اگر میخواهی مرا بشناسی سر این خط را بگیر و بیا.» او خط را پیچاند و پیچاند و رفت روی دیوار کناری و بعد روی دیوار همسایه؛ رفت تا انتهای کوچه و خط را ادامه داد تا کوچههای بعدی.
تا اینکه ناگهان متوجه شد در یک محلهی غریبه گم شدهاست. شروع کرد به گریه و زاری، چون گمشده بود. البته طبیعی بود که سر آن خط را دوباره بگیرد و برگردد سر جای اول اما از آنجا که خط را در هم پیچانده بود دیگر نمیتوانست این کار را انجام دهد. اگر میخواهید پرویز کلانتری را بشناسید سر این خط را بگیرید و بیایید.
اسم چند نقاشی را میگویم و شما در ذهنتان آنها را تصور کنید: تصویر داستان «روباه و خروس»، تصویر داستان «چوپان دروغگو»، تصویر داستان«حسنک کجایی؟»، «مرغابیها و لاکپشت»، «روباه و زاغ» و… . تصویرگر این تصویرهای نوستالژیک و زیبا پرویز کلانتری بود. خُب اگر فکر کردید که داستان این نقاش و طراح و نویسنده و روزنامهنگار فقط محدود به کتابهای درسی شما بوده، اشتباه فکر میکنید. کلانتری یک چهرهی شناختهشده و مطرح و نوگرا در نقاشی جهان است.
پرویز کلانتری در زنجان متولد شد و به تاریخ 31 اردیبهشت 1395 در تهران فوت شد. او دانشآموختهی هنرهای تجسمی دانشکدهی هنرهای زیبای تهران در سال 1330 بود. کلانتری در مراکز هنری از جمله دانشکدهی هنرهای زیبای تهران و کالج هنری کودکان در کالیفرنیا کار کرد و مدتی نیز مدیر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در تهران بود. او نمایشگاههای گروهی و انفرادی بسیاری در داخل و خارج از ایران برگزار کرد.
کلانتری میگوید: «من نقاش مناظر خاکآلود مملکتم هستم.» او همچنین از هنرمندان بهنام مکتب سقاخانه است. کلانتری از پایهگذاران سبک کاهگِلی محسوب میشود و از ابتدا علاقهی فراوانی به ترسیم مناظر خاکآلود در ایران نشان میداد.
دیدگاهتان را بنویسید