• خانه
  • رویدادها
  • دوره‌ها-کارگاه‌ها
    • همه‌ی دوره‌ها و کارگاه‌های توکا
    • مهارت‌های نوشتن
    • قصه‌گویی
    • کتاب‌خوانی
    • قصه-هنر
    • قصه در کسب و کار
    • دوره‌های آفلاین
    • معرفی استادان توکا
    • فرم درخواست دوره
  • قصه‌ها
    • قصه‌های ویدیویی
    • قصه‌های صوتی
    • قصه‌های متنی
  • پادکست
  • مقالات
  • قصه‌گویی در جهان
  • کتاب‌
    • راهنمای انتخاب کتاب
    • مرور‌نوشت‌ها (معرفی کتاب)
    • توکتاب – دورهمی کتاب‌های زیر 83 صفحه
    • توکتاب طلایی
  • وبلاگ
  • فروشگاه
    • کتاب
    • کارت قصه‌گویی
    • پیکسل
    • سایر محصولات فروشگاه
  • اخبار
  • درباره‌ی ما
  • تماس با ما
فهرست
  • خانه
  • رویدادها
  • دوره‌ها-کارگاه‌ها
    • همه‌ی دوره‌ها و کارگاه‌های توکا
    • مهارت‌های نوشتن
    • قصه‌گویی
    • کتاب‌خوانی
    • قصه-هنر
    • قصه در کسب و کار
    • دوره‌های آفلاین
    • معرفی استادان توکا
    • فرم درخواست دوره
  • قصه‌ها
    • قصه‌های ویدیویی
    • قصه‌های صوتی
    • قصه‌های متنی
  • پادکست
  • مقالات
  • قصه‌گویی در جهان
  • کتاب‌
    • راهنمای انتخاب کتاب
    • مرور‌نوشت‌ها (معرفی کتاب)
    • توکتاب – دورهمی کتاب‌های زیر 83 صفحه
    • توکتاب طلایی
  • وبلاگ
  • فروشگاه
    • کتاب
    • کارت قصه‌گویی
    • پیکسل
    • سایر محصولات فروشگاه
  • اخبار
  • درباره‌ی ما
  • تماس با ما
جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.
0 تومان 0 سبد خرید

ورود/عضویت

منو
جستجو کردن
0 تومان 0 سبد خرید

ورود/عضویت

  • خانه
  • رویدادها
  • دوره‌ها-کارگاه‌ها
    • همه‌ی دوره‌ها و کارگاه‌های توکا
    • مهارت‌های نوشتن
    • قصه‌گویی
    • کتاب‌خوانی
    • قصه-هنر
    • قصه در کسب و کار
    • دوره‌های آفلاین
    • معرفی استادان توکا
    • فرم درخواست دوره
  • قصه‌ها
    • قصه‌های ویدیویی
    • قصه‌های صوتی
    • قصه‌های متنی
  • پادکست
  • مقالات
  • قصه‌گویی در جهان
  • کتاب‌
    • راهنمای انتخاب کتاب
    • مرور‌نوشت‌ها (معرفی کتاب)
    • توکتاب – دورهمی کتاب‌های زیر 83 صفحه
    • توکتاب طلایی
  • وبلاگ
  • فروشگاه
    • کتاب
    • کارت قصه‌گویی
    • پیکسل
    • سایر محصولات فروشگاه
  • اخبار
  • درباره‌ی ما
  • تماس با ما

توکتاب شماره‌ی 28 – بدن هرگز دروغ نمی‌گوید جلسه اول

13 خرداد 1403
توکتاب
توکتاب 28 - بدن هرگز دروغ نمی گوید
توکتاب 28 - بدن هرگز دروغ نمی گوید
شناس‌نامه‌ی اثر
عنوان:

بدن هرگز دروغ نمی‌گوید

اثرات پایدار تربیت خشن

نویسنده:

آلیس میلر

مترجم:

امید سهرابی نیک

توکتاب بیست و هشتم به خاطر باران شدید بهاری، با کمی تأخیر آغاز شد. موضوع بررسی و گفت‌وگو کتاب بدن هرگز دروغ نمی گوید بود. مجری جلسه، خانم دکتر رویا یدالهی، ابتدا توضیحات کوتاهی راجع به کتاب داد و گفت این کتاب او را یاد فیلمی انداخته که سال‌ها پیش دیده بوده: روبان سفید، فیلمی تلخ که با تماشای آن متوجه می‌شویم جامعه‌ی آلمان چه‌طور می‌توانسته افرادی چون هیتلر پرورش دهد یا جنگ جهانی دوم را به راه بیندازد و مردم آن كشور در خلال جنگ با چنان قساوتی رفتار کنند. او تماشای فیلم را به حاضران توصیه کرد و قسمتی از فیلم هم روی پرده پخش شد. در ادامه، مجری از مهمانان دعوت کرد درباره‌ی کتاب صحبت کنند.

یکی از مهمانان که فرهنگی بازنشسته بود و اولین بار بود دختر جوانش را در این نشست هم‌راهی می‌کرد، درباره‌ی کتاب گفت: «من بعد از مطالعه‌ی این کتاب احساس کردم مربوط به زمان ما نیست. گاهی بعضی چیزها اثر روحی بدی روی آدم می‌گذارد. من فکر می‌کنم مثال‌هایی که در این کتاب آمده و مشکلاتی که بچه‌ها با مادرهایشان داشته‌اند، امروز دیگر از جامعه‌ی ما محو شده. نمی‌دانم انتخاب این کتاب به چه منظور بوده است، از نظر ادبی یا سیر روان‌شناختی، اما به نظرم کتاب تأثیر بدی روی جوانان دارد و از نظر روانی به بچه‌ها آسیب می‌زند. آن‌ها با خواندن این کتاب، خودشان را با نمونه‌های آن مقایسه می‌کنند؛ در حالی که فرهنگ امروز ما خیلی متفاوت است و جوان‌ترها ممکن است حس کنند خیلی آسيب‌ديده‌اند».

فرزند این مهمان ما معتقد بود کتاب گاهی یک‌سویه به مسایل نگاه کرده و برخی مسایل مطرح شده در آن، مربوط به قدیم بوده است، نه زمان ما. او گفت که در کتاب، داستان آن نویسنده‌ی ژاپنی که با مادربزرگش زندگی می‌کرده، خیلی او را تحت تأثیر قرار داده و فکر می‌کند بخش‌هایی از کتاب که درباره‌ی منشأ روانی بسیاری از بیماری‌های جسمی (بیماری‌های روان‌تنی) صحبت می‌کرد نیز بسیار جذاب و مفید است. کتاب از دید او روان و خوش‌خوان بود.

نفر بعدی کمی از کتاب را خوانده بود، اما خطاب به شرکت‌کننده‌ی اول گفت که با نظر او مبنی بر این‌که بچه‌ها وقتی این کتاب را بخوانند، ممکن است مسایل کوچک خود را بزرگ ببینند، مخالف است. او از تجربه‌ی شخصی خودش گفت و این‌که فرزند از پدر و مادر خودش کینه به دل نمی‌گیرد و ناراحت نمی‌شود، اما تأثیر رفتار اشتباه والدین بر فرزند، ممکن است تا سال‌ها زندگی او را تحت‌الشعاع قرار بدهد. بسیاری از مسایل امروز ما ریشه در همان مسایل به ظاهر کوچک کودکی دارد و خیلی غم‌انگیز است که حتی اجازه نداشته باشی از پدر و مادرت ناراحت یا خشمگین باشی. شاید اگر بتوانی خشمگین بشوی، احساس بهتری پیدا کنی. به خاطر همین دغدغه‌ها او امروز فکر می‌کند اگر در آینده بخواهد بچه‌ای به دنیا بیاورد، اول به مسایل مالی و اقتصادی فکر نخواهد کرد؛ بلکه مسایل روحی و روانی را در اولویت خواهد گذاشت.

کتاب نیمه تاریک وجود

شرکت‌کننده‌ي بعدی هم معلمي بازنشسته بود. او گفت هنگام خواندن کتاب ذهنش به سمت کتاب دیگری رفته به نام نیمه‌ي تاریک وجود. از ديد او این کتاب خیلی جامع‌تر به این نوع مسايل روحی و روانی پرداخته است. او هم از تجربه‌های کودکي و رابطه‌ي خود با پدرش گفت و تأیید کرد که برخی مثال‌های این کتاب شامل حال او می‌شده و آسیب‌هایی ديده است، اما با برخی از بخش‌های کتاب نتوانسته کنار بیاید؛ از جمله ايده‌ي نفي عشق و محبت و گذشت نسبت به والدين خطاكار. او گفت: «من پدرم و رفتارهایش را درک کردم و فهمیدم او هم تحت تأثیر پدرش بوده و نتوانستم این توصيه به خودداري از بخشش را در این کتاب درک کنم». او داستان موسی را در این زمینه در کتاب مثال زد: موسی در کودکی نمی‌توانست رفتار نامهربانانه‌ی پدر و مادر را درک کند، اما آیا وقتی بزرگ می‌شود هم نمی‌تواند درک کند منشأ آن رفتارها عشق و دل‌سوزی بوده است؟

در این‌جا یکی از شرکت‌کنندگان توضیح داد که در کتاب به این منشأ عشق و دل‌سوزی برای رفتارهای پدر و مادر اشاره شده، اما حرف نویسنده این است که بالاخره جسم فرد تحت تأثیر این رفتارهای آسیب‌زننده قرار گرفته؛ حالا هر منشئی هم داشته باشد، فرقی نمی‌کند.

در این‌جا مجری نیز وارد گفت‌وگو شده و توضیحاتی داد مبنی بر این‌که این روی‌کردی که می‌گوید رنج‌های کودکی باید بازیابی شود، مبتنی بر نگاهی است که امروز تازه اهمیت آن کشف شده و در تمام روی‌کردهای معتبر روان‌شناختی بر آن تأکید مي‌شود، نگاهی که تمرکزش بر به رسمیت شناختن احساسات است. بله؛ کودک درکی از علت رفتارهای پدر و مادر ندارد، اما از رفتارهای نادرست آن‌ها آسیب می‌بیند و چون پدر و مادر خدای زندگی او هستند، به خودش حق خشمگین شدن از آن‌ها را نمی‌دهد. او قبل از بخشش باید اول آن احساس خشم را به رسمیت بشناسد و بداند که حق داشته خشمگین شود و آن خشم را تجربه کند. او در ادامه، خطاب به شرکت‌کننده‌ی اول، درباره‌ی اهمیت دادن به رنج‌های هر فرد و جدی گرفتن آن و نيز رنج‌هاي خاص نسل امروز، به نمونه‌هايي اشاره كرد. شرکت‌کننده‌ی اول هم در پاسخ و با اشاره به مثال‌هاي مجري، توضیح داد که قصدش نادیده گرفتن رنج کودکان یا فرزندان نبوده، اما امروز مدل زندگی هم فرق کرده. بچه‌های حالا خودشان مسبب رنج‌هاي خودشان هستند و آن‌ها را انتخاب كرده‌اند.

يکی دیگر از شرکت‌کنندگان گفت حرف‌های زیادی درباره‌ي کتاب دارد، اما گفتن آن‌ها برايش دردناك است و ممكن است به گريه بيفتد. او به یک بیماری جسمی مزمن خود اشاره کرد که دکتر گفته دلیل مشخصی ندارد و مشابه آن‌چه در كتاب آمده، در واقع، دلیل روان‌تنی دارد. از ديد او اصلاً این‌طور نیست که مسايل کتاب مربوط به قدیم باشد و امروز دیگر این مسايل وجود نداشته باشند. در کتاب هم نويسنده می‌گوید تا زمانی که ارزش این قوانین اخلاقی بیش‌تر از زندگی است، این سرکوب ادامه دارد، خودکشی و مرگ زودرس و بیماری‌های روان‌تنی ادامه دارد و این‌همه بیماری ظاهراً بی‌علت (!). رنج‌ها هستند و رنج هر کسی به اندازه‌ي خودش بزرگ است. او ادامه داد که اگرچه این کتاب را با چشم گریان خوانده، اما بسیار دوستش داشته و حتماً بقیه‌ي کتاب را هم خواهد خواند. اگر این کتاب یک‌سويه به مسايل نگاه كرده، در عوض، در تمام طول زندگی خودمان و گذشتگانمان از سويه‌ي ديگر به مسايل پرداخته‌اند. چه اشکالی دارد که یک کتاب فقط از جانب یک طرف حرف بزند؟ او گفت: «این تقدس‌زدایی اشکالی ندارد و من عاشق آن بودم». او به تجربه‌ي مادري خودش اشاره كرد و گفت: «اگر این کتاب را از جايگاه یک مادر بخوانی، سریع وارد لاک دفاعی می‌شوی. باید آن را ابتدا از جايگاه یک فرزند بخوانی و به پدر و مادر خودت فکر کنی». اين دوست ما به نقش درمان‌گرش در قالب شاهد آگاه اشاره كرد و اين‌كه چه‌طور اين شاهد آگاه در فهم برخی مشکلات خودش با مادرش به او کمک کرده است. از ديد او مقدمه‌ي کتاب بسیار کامل و امیدوارکننده بود و به  بخش‌هایی از کتاب که برایش خوش‌آیند و خوب بود، اشاره کرد و ارتباط آن را با حرف‌های مشاورش توضيح داد.

شرکت‌کننده‌ي بعدی ابتدا بخشي از يكي از شعرهای اخوان ثالث را خواند: «زندگی شاید همین باشد/یک فریب ساده‌ي کوچک/ آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را/ جز برای او و جز با او نمی‌خواهی!» و ادامه داد: «ما از كسی رنج می‌بریم که اولین ابژه‌ي عشق بوده است. اگر رابطه با مادر خوب نباشد، تا آخر عمر درگیرش هستی…». او گفت کتاب رنج‌های بسیاری را به یادش می‌آورد و به همين دليل حرفش را ادامه نداد.

مخاطب بعدی گفت موضوع کتاب را خیلی دوست داشته و موضوعی بوده که همه‌ي آن‌ها كه تجربه‌ي روان‌درماني دارند، با آن آشنایند و درکش می کنند. او از تلاش‌هایش در جلسات درمان گفت که چه‌طور توانسته بعد از مدت‌ها از مادر قداست‌زدایی كند و با آسیب‌هایی که در کودکی از این ناحیه به او وارد شده، روبه‌رو شود. به عقيده‌ي او همه ما به نوعی در ارتباط با فرزندانمان همان اشتباهات والدینمان را مرتکب می‌شویم. نقد او به كتاب اين بود كه مطالب آن زياد تکرار می‌شد، اما آن را از این نظر قابل توجه مي‌دانست که در آن، نويسنده در كنار هر مثال گوشزد می‌کرد اگرچه ممکن است این کار والدین امروز به نظر ما خیلی بد باشد، اما در زمان خودش بهترین تصمیم آن‌ها برای تربیت فرزندانشان بوده و این موضوع امروز براي ما پدر و مادرهاي امروز هم صدق می‌کند که از ديد خودمان، هر تصمیمی برای بچه‌هایمان می‌گیریم، به نظرمان بهترین تصمیم است، اما ممکن است چند وقت بعد متوجه آسیب‌های این تصمیماتمان بشویم. نقد دیگری که این شرکت‌کننده به کتاب وارد دانست، این بود که نویسنده همه‌ي آسیب‌های کودکی افراد را معطوف به پدر و مادر می‌داند، اما در واقع، عوامل زيادي در آن‌ها مؤثرند و نمی‌توان برای همه‌ي آن‌ها پدر و مادر را مقصر دانست.

شرکت‌کننده‌ي بعدی کتاب را نخوانده بود، چون همان اول مطالعه متوجه موضوع کتاب شده و برایش دردناك بوده است. او جلسات درمان را تازه شروع کرده و این کتاب برای او یادآور دو رنج بوده است: رنجی کودکی خودش در ارتباط با مادرش و رنج امروز خودش در جايگاه مادر و به خاطر آسیب‌هایی که ناخواسته به فرزندان خودش زده است.

در این‌جا يكي از شرکت‌کنندگان اشاره کرد که همه از آسیب‌های ارتباط با مادر یاد می‌کنند؛ در حالی که نقش پدرها هم در تربیت کم نيست.

شرکت‌کننده‌ي دیگری اشاره کرد که این اتفاق ناشي از اين  است که اغلب شرکت‌کنندگان خانم هستند.

شرکت‌کننده‌ي بعدی پادکست مربوط به کتاب را گوش كرده بود و گفت که در پادکست متوجه تکراری بودن مطالب کتاب نشده. او معلم است و یکی از خاطرات خودش را از کلاس درسي تعریف کرد که در آن، بچه‌ها از آسیب‌هایي كه در رابطه با پدر و مادر مي‌ديدند، حرف زده بودند و بسیار دردناک بوده و نشان مي‌دهد هنوز بسيارند والدینی که ناخواسته، آسیب زیادی به فرزندان خود وارد می‌کنند.

شرکت‌کننده‌ي بعدي گفت نام کتاب واقعاً نام درستی است و خودش را مثال زد که به خاطر آسیب‌هایی که روانش دیده، بارها مثلاً هنگام صحبت در جمع، دچار لرزش مي‌شود و ضربان قلبش بالا مي‌رود. او اشاره کرد که مادر فقط همان مادری نیست که ما را به دنیا آورده است؛ سیستم آموزشی و مدرسه هم یک جورهایی مادرند و همه‌ي این‌ها هم به نوعی آسیب‌هایی به ما وارد می‌کنند.

جلسه تقریباً به انتها رسیده و وقت پايان‌بندی شده بود. مجری گفت كه با تک‌تک حاضران حس هم‌دلی دارد و ضمن اشاره به مباحثي كه دوستان مطرح كرده بودند، توضيحاتي درباره‌ي لزوم درك و پذيرش خودمان و احساساتمان در درجه‌ي اول و سپس درك ديگران و پذيرش و بخشش آن‌ها داد. او گفت اگر مطلق‌نگری‌هايمان را کنار بگذاریم و متواضع‌تر باشیم، شاید بتوانیم این زندگی سراسر رنج را بهتر پیش ببریم و ساده‌تر کنیم.

آخرین سخنان مجری جلسه این بود: «بهترین کاری که ما در حق هم می‌توانیم بکنیم این است که هم‌ديگر را دوست بداریم و آدم‌ها را با خطاهایشان تعریف نکنیم و این سخت است. همه‌ی این سختي‌ها اگر به ما چیزی یاد بدهند و راهی نشانمان بدهند، ارزش‌مندند». او در نقد کتاب گفت: «این کتاب مطلق‌نگر است، چون هر مشکلی را به آسیب‌های کودکی نسبت می‌دهد، اما بسیاری از روی‌کردهای روان‌شناسی چنین پیش‌فرضی ندارند. هر نظریه و روی‌کردی مثل چراغ قوه‌ای است که یک بخش از موضوع شناخت را روشن می‌کند. این نظریه هم تأکید زیادی روی بخش کودکی دارد، اما بايد حواسسمان باشد كه ما بخشی از آسیب‌ها را در نوجوانی یا حتي در بزرگ‌سالی می‌بینیم. احتمالاً چون کودکی نقطه‌ي آغاز است و به خصوص چون ما هنوز وارد دنیای نمادین نشده‌ایم، تاثیر ویران‌گر تر یا سازنده‌تري دارد، اما انحصاري و مطلق کردن تأثير آن هم کار درستی نیست». نقد دوم او به کتاب این بود که رابطه‌ي بیماری و آسیب‌ها را كاملاً یک‌به‌یک و مستقيم می‌داند، ولی در شکل‌گیری بيماري‌ها عوامل متعددی نقش دارند، چون انسان پیچیده است. مجري در پایان، از همه‌ي شرکت‌کنندگان به خاطر حضور، صميميت و طرح ديدگاه‌هايشان راجع به كتاب تشکر کرد.

در این‌جا یکی از شرکت‌کنندگان به روند انتخاب کتاب‌ها اعتراضی کرد مبني بر این‌که وقتی فقط بخشی از کتاب خوانده می‌شود، آن کتاب ناقص می‌ماند و درک آن کامل نمی‌شود. او پیشنهاد داد برای رعایت قانونِ زیر 83 صفحه بودن کتاب‌ها می‌توان هر هفته بخشی از يك کتاب واحد را خواند تا تمام شود.

عاقبت، با توجه به این نقد و بعد از اين‌كه ديگران هم كتاب‌هايي پيشنهاد كردند، با نظرسنجي در تلگرام توكتاب، قرار شد برای توکتاب 29، ادامه‌ي کتاب بدن هرگز دروغ نمی‌گوید را بخوانيم.

توکتاب 28- بدن هرگز دروغ نمی گوید جلسه اول

وعده‌ي ديدار ما، سه‌شنبه، اول خرداد 1403، در خانه‌ي توكا.

به امید دیدار!

لینک دریافت کتاب الکترونیک

خرید کتاب از فیدیبو
خرید کتاب از طاقچه

سایر جلسات توکتاب

توکتاب شماره‌ی 42 –  داستان پادشاه و کنیزک از مثنوی معنوی

توکتاب شماره‌ی 42 – داستان پادشاه و کنیزک از مثنوی معنوی

18 دی 1403
نقد و بررسی داستان پادشاه و کنیزک از مثنوی معنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولانا)
بیشتر بخوانید
  • توکتاب شماره‌ی 41 –  من سندبادم تو مسافر

    توکتاب شماره‌ی 41 – من سندبادم تو مسافر

    18 دی 1403
  • توکتاب شماره‌ی 40 –  سر کلاس با کیارستمی

    توکتاب شماره‌ی 40 – سر کلاس با کیارستمی

    9 آذر 1403
  • توکتاب شماره‌ی 39 –  مفهوم ها و ابزارهای تفکر نقادانه

    توکتاب شماره‌ی 39 – مفهوم ها و ابزارهای تفکر نقادانه

    9 آبان 1403
  • توکتاب شماره‌ی 38 –  دوست بازیافته از فرد اولمن

    توکتاب شماره‌ی 38 – دوست بازیافته از فرد اولمن

    23 مهر 1403

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

جستجو برای:
دسته‌ها
  • اخبار
  • افسانه‌ها
  • تکنیک‌های قصه‌گویی
  • تکنیک‌های نویسندگی
  • توکاشناس
  • توکتاب
  • داستان‌های قرآنی
  • راهنمای انتخاب کتاب
  • ضرب‌المثل
  • قصه‌گویی
  • قصه‌های شاهنامه
  • قصه‌های صوتی
  • قصه‌های متنی
  • قصه‌های ویدیویی
  • مراکز قصه‌گویی
  • مرورنویسی
  • مقالات
  • مناسبتها
  • مهارت‌های زندگی
  • وبلاگ

کتاب‌خوانی             قصه‌گویی              مهارت‌های نوشتن   

  • مهارت‌های نوشتن
  • قصه‌گویی
  • کتاب‌خوانی
  • دوره‌های آفلاین
  • قصه‌های ویدیویی
  • قصه‌های صوتی
  • قصه‌های متنی
  • مراکز قصه‌گویی
  • راهنمای انتخاب کتاب
  • وبلاگ
  • درباره‌ی ما
  • تماس با ما
تمام حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت متعلق به موسسه‌ی توکا انوشه دستان پرداز است.
Youtube Whatsapp Instagram icon--white