توکتاب شمارهی 36 – مادر و پنجاه سال زندگی در ایران
سیو ششمین دورهمی توکتاب ما را دور هم جمع کرد تا از کتابی بگوییم که برای نویسندهاش عشق و احترام ویژهای قایلیم. اکثر ما كه به نوعی با کودک و نوجوان در ارتباطیم، از نقش و تأثیر خانم توران میرهادی در حوزهي ادبیات کودک ايران و تلاشهای او در تأسیس و پیگیری امور شورای کتاب کودک و نیز تولید و انتشار مجموعهی ارزشمند فرهنگنامهی کودکان و نوجوانان اطلاع داریم. او با همراهي خانم سيمين ضرابي، در کتاب مادر و خاطرات پنجاه سال زندگی در ایران، از مادر آلمانی خود، گرتا دیتریش و تأثیری که بر او و خواهر و برادرانش گذاشته، یاد میکند. سیوششمین دورهمی توکتاب به این کتاب اختصاص داشت. ناشر كتاب فرهنگنامهي كودكان و نوجوانان است. اين كتاب ارزشمند روایتگرِ تلاشهای بیوقفهی زنی هنرمند و دغدغهمند است که راهکارهای تربیتی قابل توجهی برای پرورش فرزندانش به کار میبسته است و نیز تصویری است از ارتباط میان فرهنگها و ادیان مختلف با موضوع گفتوگو و پذیرش یکدیگر در میان آنها.
جلسه با پخش فیلم کوتاهی از خانم توران میرهادی شروع شد كه در آن، خانم میرهادی دربارهی مدرسهی فرهاد و شورای کتاب کودک صحبت میکرد و در ضمن نمايش فيلم، ما آن جملهی معروف ایشان را شنیدیم:
»غم بزرگ را به کار بزرگ تبدیل کنید«.
جلسه آغاز شد. خانم عزت صدیقی لویه مجری برنامه و پیشنهاددهندهی کتاب بود. او گفت که این کتاب را خیلی دوست داشته است و نمیداند چند نسخه از آن را خریده و به دوستانش هدیه داده، چون معتقد است همهی مادران و دختران جوان و کسانی که با کودک سروکار دارند، باید این کتاب را بخوانند. او میگوید وقتی کتاب را خوانده، غمگین شده و از خودش پرسیده آیا یک زن ایرانی هم مثل مادر آلمانیِ توران میرهادی میتواند چنین اندیشمندانه و در شرایط سخت، فرزند خود را اینطور خوب تربیت کند، اما بعد با کتاب زندگی دکتر حسابی و نقش مادر او در تربیت فرزندانش مواجه شده است كه ترديد او را از ميان برده است.
پس از مقدمهي مجري، دورهمي با اظهار نظر دیگر دوستان ادامه پیدا کرد. اولین شركتكننده گفت: «کتاب را نخواندهام، اما خوشحالم که در این جمع هستم و آن جملهی ارزشمند فیلم را شنیدم».
دوست دیگرمان که معلم بازنشسته است، از تفاوت مادر خانم ميرهادي و مادر دکتر حسابی گفت و معتقد بود اوضاع مادر خانم میرهادی از مادر دکتر حسابی بهتر بوده. مادر خانم میرهادی امکانات و همراهی همسر خود را داشته، اما مادر دکتر حسابی از نداشتهها، داشته خلق میکند و مشکلاتش بسیار جدیتر بوده است. در نتیجه، او احساس همدلی بیشتری با مادر دکتر حسابی داشته است. او تأکید کرد که درد با رنج فرق میکند و گفت: «درد شکل ثابتی از یک ناراحتی است که در همه یکسان است؛ مثلاً وقتی سوزن در دست فروبرود، برای همه دردناک است، اما رنج وضعیتی است که در آن، یک اتفاق ممکن است باعث آزار یک نفر بشود، اما دیگری از همان اتفاق به صورت یک فرصت استفاده میکند. برخورد آدمها در مواجهه با از دست دادنها یکسان نیست». از دید دوست ما اینکه کتاب به صورت سؤال و جواب بود، مطلوب نبود و باعث میشده ارتباط او با کتاب قطع شود. از دید او بهتر بود کتاب به صورت پیوسته و خاطرهوار سامان مييافت.
دوست دیگرمان گفت: «درست است که سؤال-جواب بودن کتاب در خوانش آن وقفه ایجاد میکرد، اما این وقفه تفکربرانگیز بود. خانم میرهادی انقلابی در آموزش و پرورش ایجاد کرد. مهمترین وجه آن هم این بود که بر خلاف سایر نهادهای مربوط به کودکان، که همیشه در آنها بزرگترها و رؤسا در رأس هرم قدرت بودهاند و کودکان در کف آن، خانم میرهادی در شوراي كتاب كودك و نهادهاي ديگري كه در آنها فعال بوده، این هرم را وارونه کرده است. این کار شجاعت زیادی میخواسته است. جالبترین بخش کتاب برای من، ماجرای سفرها بود که با جزییات بسیار در کتاب آمده بود».
دوست بعدی ما معماري اهل کتابخوانی بود که گفت: «وقتی کتاب را خواندم، به نقش خارقالعادهی محیط در تربیت پی بردم و با خودم فکر کردم چند نفر مثل خانم میرهادی این شانس را داشتهاند که در خانوادهای این چنینی بزرگ شوند. پدر او در آن دوران، تحصیلکردهی بهترین دانشگاه آلمان است. مادرش هنرمند و مجسمهساز است. برای چه کسی -حتی امروز- چنین فرصتی هست؟ ما نمیتوانیم از یک آدم معمولی انتظاری مشابه خانم میرهادی داشته باشیم، چون داشتن این جنس تجربهها که این افراد داشتهاند -حتی در عصر ما- حداقل برای 50 درصد افراد، ممکن نیست. بنابراین انتظار داشتم این کتاب خلاقانهتر باشد. از دید یک معمار، از توصیفات مربوط به خانهای که مادر خانم میرهادی طراحی کرده بود، لذت بردم. در این کتاب میبینیم که قلم و توصیفها قوی است؛ پس به لحاظ روایت میتوانست کتاب بهتری باشد».
در این قسمت گفتوگوها، ناگهان توکاییها همه را غافلگیر کردند: خانم نصرالله حسینی با همراهی آقای مهدی دهنوی، نمایش دو خان از هفت خان رستم را به حاضران توکتاب هدیه کردند. این روایت طنز، خنده و نشاط را به جمع آورد و لحظاتی از دورهمي توکتاب در فضایي متفاوت و جذاب گذشت.
معصومه موسویان، مدیر مؤسسهی توکا انوشهی دستان پرداز گفت: «از آنجا که توکا یک مؤسسهی قصهگویی است، ما دوست داریم همراهانمان در کنار خوانش و نقد کتاب، قصهها را در قالبهای دیگری هم تجربه کنند». با ادامهي سخنان او، به کتاب خانم میرهادی برگشتیم: «مادرِ خانم میرهادی در مسیر خود، چالشهای فراوانی داشته است، اما این آدم این چالشها را میبیند و با صبر و تلاش، از آنها گذر میکند. بنابراین من فکر نمیکنم صرفاً محیط در پرورش آدمها تأثیرگذار باشد. الان همهی ما تقریباً این امکانات را داریم، اما چهطور با چالشهایمان مواجه میشویم؟ غر میزنیم! اما میبینیم مادر در این کتاب اصلاً غر نمیزند و دنبال راهکار میگردد. سؤال و جوابی بودن کتاب هم برایم جالب بود. انگار که قصد تعامل با مخاطب را دارد. در مجموع، کتاب خوبی بود». خانم موسويان به مستند زندگینامهی خانم توران میرهادی با عنوان توران خانم و با کارگردانی رخشان بنیاعتماد و مجتبی میرتهماسب اشاره كرد. او توضيح داد كه اين فيلم در سال ۱۳۹۷ ساخته شده است و ژانر آن مستند و بیوگرافی است و پیشنهاد كرد باز هم آثار خانم میرهادی را در توکتاب بررسی کنیم.
بحث دربارهی برتری تأثیر محیط یا وراثت در پرورش انسان داغ شده بود و هر کس به شیوهی خودش استدلالهایی در تأیید برتری یکی از این دو عامل مطرح میکرد: ژن خوب در محیط بد نابود میشود» یا «اگر مادر و پدر، خودشان، تربیت نشده باشند، امکانات و ثروت برای تربیت کافی نیست» و… . یکی از دوستانمان هم از قول استاد غلامحسین امیرخانی، خطاط برجسته، شعر مشهور ميرعلي هروي، استاد زبردست خط نستعليق در قرن دهم را نقل کرد دربارهي تحصيل هنر خط:
چند در وادي خط ميكني اي دل، تك و پو؟
پنج چيز است كه تا جمع نگردد با هم
قوتِ دست و وقوفي ز خط و دقتِ طبع
گر از اين پنج، يكي راست قصوري حاصل
بشنو اين نكته ز من؛ بازنشين فارغبال
هست خطاط شدن نزد خرد، امر مُحال
طاقت مِحنت و اسباب كتابت بهكمال
ندهد فايده، گر سعي نمايي صد سال!
دوست دیگرمان بحث را ادامه داد. او معتقد بود محیط و وراثت، هردو در پرورش فرد تأثیر دارند و گفت: «در بحث دربارهی این کتاب، برای من، شخص توران میرهادی پررنگ است. من در تهران دانشجو بودم و از طریق بچههای فرهنگنامه با شورای کتاب کودک و خانم میرهادی آشنا شدم. در رشتهی من (زبان و ادبیات فارسی)، معدل خوب گرفتن آسان است، اما باسواد بودن سخت است و دوستان من که اهل فرهنگنامه بودند، ادبياتيهايي باسواد و اهل علم بودند. وقتی از طريق آنها با شورای کتاب کودک آشنا شدم، برایم عجیب بود که چهطور تا حالا چیزی از فعالیتهای این نهاد ارزشمند و تأثیرگذار به گوشم نرسیده است! من بعداً، در دورهی دکتری، اولین مقالهام در زمینهی ادبیات کودک و نوجوان را در همایش شورای کتاب کودک ارایه کردم و همهجا انعکاس حضور قدرتمند این زن را در تمام افرادی که به نوعی به این نهاد مربوط بودند، دیدم. شورای کتاب کودک از قبل از انقلاب، فعالیت خود را آغاز کرده و مؤثر و بیهیاهو به حرکت خود ادامه میدهد؛ حتی پس از فوت خانم میرهادی. صبر و جدیت خانم توران میرهادی به تمام کسانی که با مجموعهی او کار میکنند، انتقال یافته. کاش ما این مدل کار کردن را بیاموزیم!» او در ادامه، از اهمیتِ داشتن سنت در فعالیتهای فرهنگی صحبت کرد و گفت: «سنت داشتن در فرهنگ معاصر ما نادر است و خانم میرهادی سنتی ایجاد کرده، سنتی از آن جنس که به آن سنتِ زنده میگویند، سنتی قابل نقد و ارتقا و فرارَوی. دستآوردهای این آدم قابل توجه است و هنوز میشود به آن تکیه کرد، آن را نقد کرد، از آن آموخت و به آن امید داشت». دوستمان در پایان صحبتهایش به موضوع دیگری اشاره کرد مبنی بر اینکه ما خانوادهنگاری هم در فرهنگ امروزمان کم داریم و این کتاب در این زمینه نیز جالب و آموزنده است.
شرکتکنندهی بعدی گفت که کتاب برایش جذاب بوده و از ديد او، گرچه این خانواده در رفاه بودهاند، اما مادر خانواده برای تربیت بچهها تلاش بسیار کرده است. همین که کشورش را ترک کرده و وارد کشوری شده است که اختلافات فرهنگی بسیاری با آنها داشته نشان میدهد سختیهای زیادی را تحمل کرده و تا حد زیادی با همسرش و خانوادهی او همراهی و سازش کرده است.
نفر بعدی که نظرش را دربارهی کتاب گفت، مهندس کامپیوتر بود و از منظر دیگری به کتاب نگاه کرده بود. او گفت: «در قدیم میگفتند که تربیت با مادر است، اما از نقش و تأثیر پدر سخنی نمیگفتند. این کتاب یک بار اضافه بر شانههای منِ مادر گذاشت. مادری یک بخش از وجوه شخصیتی من است و من معتقدم مادر نباید خودش را وقف بچهها کند. فکر کنید اگر زنی با این توانمندی وارد جامعه میشد -مثل خود خانم میرهادی- چهقدر میتوانست تاثیرگذار باشد! به نظر من باید نقش پدرها را پررنگ کنیم و این شخصیت فداکارانهی مادر را پررنگ نکنیم. این سؤال را هم خوب است موقع خواندن کتاب در ذهن داشته باشیم که خودِ مادر خانم میرهادی در چه محیطی بزرگ شده که اینقدر توانمند بوده است! ما میبینیم خواهر و برادرهای او خیلی شخصیتهای تأثیرگذاری نبودهاند و مادرِ مادرِ خانم میرهادی هم زني سختگیر بوده و از طرف دیگر، خود خانم میرهادی میگوید: “آنچنان که ما از مادرمان رضایت داشتیم، فرزندان من از من راضی نیستند”». دوستمان در پایان گفت: «کاش این خانهها (خانهی کودکی خانم میرهادی) تخریب نشوند و مثل یک موزه برای بازدید علاقهمندان حفظ شوند».
دوست بعدی هم به همین حس ناکافی بودنی که کتاب به مادرها میدهد، اشاره كرد. او که خودش هنرمند است، گفت: «ظاهراً خانم گرتا دیتریش انتخاب کرده بوده که اول مادر باشد و این کار را به بهترین شکل هم انجام داده است. بخش هنرمند بودن مادر برایم جذاب بود؛ مخصوصاً شیوهای که برای علاقهمند کردن بچهها به درس و هنر یا کتابخوانی به کار بسته بود، طوری که بچهها فکر نکنند مجبور به انجام کاری هستند. تلاش مادر برای زنده نگهداشتن بچهها در آن روزگار هم برایم خیلی جالب بود. مرگ بچهها امروز فاجعه است، اما در آن روزگار عادی بوده است».
نشست سیوششم توکتاب طولانی و جذاب بود و در حاشیهی گفتوگوها به مباحث متنوعی پرداختیم مثل تربیت و شیوههای آن، معماری خانههای قدیم، بقای کودکان در گذشته، سفر و تحصیل در خارج از کشور.
کتاب توکتاب بعدی طبق قرار، شعر «در آستانه» از كتاب حديث بيقراري ماهان است از احمد شاملو، شاعر پرآوازهي كشورمان.
وعدهي ديدار ما: سهشنبه، 16 مرداد 1403 در خانهي توكا.
به امید دیدار!
سایر جلسات توکتاب
-
توکتاب شمارهی 35 – ایتالیا و اصفهان
10 مرداد 1403
10 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
همهی حال خوب و حس دانستن بیشتر در جلسه های توکتاب یه طرف چای های خوش رنگ و خوش عطر و دم کشیده ی دورهمی یه طرف اونم واسه ی منی که جز اونجا چای نمیخورم
چقدر خوب که جلسات توکتاب به شما حال خوبی منتقل میکنه دوست عزیز
من از این کتاب یاد گرفتم، مادر خانم میرهادی ، انتخاب میکنه که مادر باشه، و به انتخاب خودش کاملا احترام میزاره و تا جایی که میتونه با کیفیت مادر میمونه.
ممنون از نظر ارزشمندتون. به نکته دقیقی اشاره کردید. به انتخاب و اهمیت اون در نقشهایی که میپذیریم و اینکه چقدر به انتخابهامون آگاه هستیم و به اونها پایبند.
من نسخه صوتی کتاب رو شندیدم. برام جالب بود که خانم توران میرهادی عزیز در چه خانواده ای و با چه سبک فرزندپروی بزرگ شده بودند. تاثیر خانواده در رشدو پیشرفت، تاثیر امکانات و … به نظرم این کتاب نشون داد که علاوه بر استعداد ذاتی محیط چقدر میتونه در پرورش انسانها موثر باشه. ممنونم از موسسه توکا برای انتخاب این کتاب.
ممنونم از نظر شما.
واقعا کتاب جذاب و خواندنی است و توصیه می کنم مادران و پدران و دختران و پسران این کتاب را بخوانند. آموزش فرزندپروری و تقویت مهارت صبر و تلاش برای تربیت فرزندان را دارد.
ممنون از نظر ارزشمند شما و توصیه ی به جایی که داشتید.
برای اولین بار بود در این جلسات شرکت می کردم.
بسیار عالی و ارزشمند بود.
خیلی خوشحال هستیم که کتاب مادر و پنجاه سال زندگی در ایران خانم توران میرهادی توجه شما رو به خودش جلب کرده و جلسه توکتاب را دوست داشتید. امیدوارم بارها و بارها شما را در این جلسات ببینیم.