توکتاب شمارهی 41 – من سندبادم تو مسافر
چهل و یکمین جلسه توکتاب به بررسی کتابی با عنوان « من سندبادم تو مسافر» اختصاص داشت. این جلسه در کتابفروشی جهاد دانشگاهی مشهد شعبه پارک ملت تشکیل شد.
کتاب من سندبادم تو مسافر، ناسفرنامه ای است نوشته شده توسط خانم نغمه ثمینی. همزمان با شیوع کرونا در تمام جهان و مشکلات به وجود آمده بر سر راه مسافران، انگیزه نوشتن این کتاب توسط خانم ثمینی به وجود آمد.
در مقدمه این کتاب می خوانیم: «من شاید می توانستم در این دوران منحوس قرنطینه بر بی قراری تاریخی ام غلبه کنم، اما فایق آمدن بر بی قراری ژنتیکی و آن جنون سفر که به من به ارث رسیده بود، ناممکن بود. روزی از خواب بیدار شدم و دیدم که پنجره نیم باز است، باد می زود و باران همانند تشت واروشده ای آب دارد می بارد. دیدم که افسردگی یکجانشینی دارد از لای پنجره می خزد داخل. پنجره را زود بستم و دانستم باید سفر کنم زنده یا مرده. بدترین روزهای همه گیری کرونا بود و تا سر کوچه رفتن هم اما و اگر داشت. ناچار نشستم مقابل صفحه سفید کامبپوتر. دستانم لغزید روی صفحه ی کلید ها. کلمه ها دانه دانه خودشان پدیدار شدند و دیدم که دارم خاطرات سفرهای پیشین را مکتوب می کنم.» بنابراین این کتاب داستان سفرهای خانم ثمینی است اما او این سفرنامه ها را نه به قصد بازیابی لذت سفر نوشته که به کشف و شهود هم پرداخته است. در حین نوشتن عکس واره ها و خاطرات از سیر و سیاحت جهان در ذهنش وجهی تحلیلی یافته و کم کم او متوجه می شود که نوشتن در باب تجربه ی سفر می تواند حتی جذابتر از اصل تجربه سفر باشد.
او همیچنین در این کتاب در حین نوشتن تجربه های سفر به تفاوت توریست، مهاجر و مسافر می پردازد.
در چهلمین جلسه توکتاب بخش هایی از پیشگفتار کتاب و بخش هایی از تجربه های سفر به صورت فایل صوتی در اختیار شرکت کنندگان قرار گرفته بود و هر یک از شرکت کنندگان ضمن بیان احساس و برداشتشان از کتاب و یا همان فایل های صوتی به تجربه های خودشان در سفرهای مختلف نیز پرداختند. هر شرکت کننده با توجه به تفاوتی که از این سه واژه اساسی دریافته بود به بیان تجربه خودش در جایگاه مسافر یا توریست پرداخت. همه دوستان حاضر این کتاب را بسیار دوست داشتند و بعضی موافق بودند که این کتاب برای هدیه بسیار مناسب است. یکی از شرکت کنندگان درباره سفرنامه ها و واژه وصف العیش و نصف العیش صحبت کرد. گوینده با توصیف سفر خودش به اندازه نصف عیشی که قبلا برده از سفر، هم دوباره لذت برده است. با نوشتن سفر، سفر را دوباره سفر می کنند. او درباره تفاوت مهاجر با دو واژه دیگر یعنی مسافر و توریست گفت. مسافر و توریست کسی است که از قبل درباره سفرش برنامه ریزی می کند و آگاهانه به مناطق مشخصی سفر می کند اما مهاجر عموما چنین شرایطی ندارد.شرایط اقتصادی ممکن است باعث شود نتواند برای مقصدش جوری برنامه ریزی کند که دلش می خواهد.مهاجر یک فرد پذیراست. هر چه برایش پیش بیاید همان را می پذیرد و البته مهاجر نمی تواند خیلی مقیم شود. افرادی که حس ناسیونالیست دارند هر جا که بروند حتی در بهترین جاهای دنیا، نمی توانند مقیم شوند. او در ادامه صحبت هایش به فیلمی از مخملباف اشاره کرد با عنوان فریاد مورچگان. سفر زن و مردی است به هند. در این فیلم تفاوت مسافر و توریست خیلی خوب خودش را نشان می دهد.
در انتها خانم دکتر رویا یداللهی ضمن جمع بندی مطالب به بیان دیدگاه های خودش درباره این کتاب پرداخت: او ژانر این کتاب را یک سلسله جستارهای پیوسته دانست شبیه کتاب جستارهایی درباب عشق از آلن دو باتن منتها با موضوع متفاوت از آن. جستار نوشتن کار هر کسی نیست و یک آنی می خواهد که کار هر کسی نیست. نوشتارهای این کتاب غافلگری های جذابی دارد و آن تلنگر اساسی را به فرد می زند. او در ادامه درباره تمایز میان این واژگان(مهاجر، مسافر و توریست) صحبت کرد که چه تمایز عمیقی است.
او واژه جدیدی را مطرح کرد با عنوان مقیم. کسی که در جایی زندگی می کند. مساله اساسی عمق حضوری است که در جایی پیدا می کنیم و آن عمق با آن فردی که در آنجا زندگی می کند مقایسه می شود. او به تجربه زیسته خودش اشاره کرد که در شهری زندگی می کند که فضای فیزیکی و حال و هوای معنوی و خاطراتی دارد برایش و همه اش برایش تلنبار شده است. آن کسی که توریست است از تجربه کسی که مقیم است خیلی فاصله دارد. مقیم ممکن است همه جاهای شهرش را ندیده باشد اما آن توریست دیده باشد. مسافر کسی است که سعی می کند به تجربه مقیم نزدیک تر شود. مهاجر کسی است که به تجربه مقیم سعی دارد خیلی نزدیک تر شود اما اینکه آیا واقعا می تواند خیلی نزدیک شود آنقدر که هویتش شود؟ بعضی ها می توانند و بعضی ها نمی توانند حتی بعد از سالها زندگی در یک محیط.
در این جلسه تجربه های سفرها را شنیدیم و از هر کدام بهره های فراوان بردیم. در انتها کتاب هفته آینده که «حکایت پادشاه و کنیزک از مثنوی معنوی» بود معرفی شد و همچون همیشه یک عکس یادگاری در فضای گرم و مهربان کتابفروشی جهاد دانشگاهی پایانی ترین برنامه توکتاب 41 بود.
وعدهي ديدار ما: چهارشنبه، 16 آبان 1403 در کتابفروشی جهاد دانشگاهی مشهد
به امید دیدار!
سایر جلسات توکتاب
توکتاب شمارهی 42 – داستان پادشاه و کنیزک از مثنوی معنوی
-
توکتاب شمارهی 40 – سر کلاس با کیارستمی
9 آذر 1403 -
توکتاب شمارهی 38 – دوست بازیافته از فرد اولمن
23 مهر 1403
دیدگاهتان را بنویسید