درخت بخشنده نوشتهی شل سیلوراستاین
شناسنامهی اثر
عنوان:
درخت بخشنده
نویسنده:
مترجم:
ثمین بزرگمند
تصویرگر:
سیلوراستاین، شل. Silverstein, Shel
گروه سنی:
کودک
موضوع:
طبیعت- بخشندگی
نویسندهی کتاب کیست؟
اگر مخاطب جدی ادبیات کودک و نوجوان باشید، نامِ شل سیلوراستاین (Shel Silverstein) حتماً برای شما آشنا خواهد بود. سیلوراستاین نویسنده، شاعر و کارتونیست آمریکایی، یکی از مشهورترین نویسندگان کودک دنیاست. او در سال 1932 میلادی در شیکاگو متولد شد و بعد از تحصیلات اولیه، در آکادمی هنرهای زیبای شیکاگو ثبتنام کرد. هم نویسنده و تصویرگر کتابهای سیلوراستاین خود او هستند. مخاطب آثار او اگرچه در ظاهر کودکان هستند، اما درونمایهها و سبک کتابهای او بهگونهای است که بزرگسالان نیز از آن لذت میبرند. کتابهای او در عین حالی که ساده و طنرآلودند، عمیق، فلسفی و حتی گاهی تلخ نیز هستند. از کتابهای معروف او میتوان به یک زرافه و نصفی، درخت بخشنده، آشنایی قطعهی گمشده با دایرهی بزرگ، لافکادیو، من و دوست غولم و غیره اشاره کرد. شل سیلوراستاین در سال 1999 میلادی در اثر حملۀ قلبی درگذشت.
مداد قرمز این قصه میخواهد با مداد آبی دوست شود. میخواهد مثل او آسمان و دریا نقاشی کند. برای همین شروع کرد به کشیدن چیزهای زیبا. یک فنجان کوچک قرمز، یک چکمهی بلند قرمز و چیزهای دیگر. اما مداد آبی اصلاً به این نقاشیها توجه نمیکرد. مداد قرمز آنقدر نقاشی کشید که قدش کوتاهِ کوتاه شد؛ آنقدر که از خستگی افتاد روی زمین..
داستان کتاب چیست؟
اگر بخواهید درختها را به آدمها تشبیه کنید، کدام ویژگی انسانی را به آنها نسبت میدهید؟ به نظر من یکی از ویژگیها «صبر» است. درختها صبور هستند و خشکسالی، بریده شدن شاخه، یادگاری نوشتن روی تنه و دیگر اتفاقات بد را تحمل میکنند. درختها شاید باتجربه هم باشند. بههرحال چندصد سال زندگی چیز کمی نیست!
اما به نظر سیلوراستاین، درختها «بخشنده» هم هستند. کمی فکر کنید؛ آنها برای ما سایه درست میکنند، خانهی انواع پرندهها هستند و کلی میوه دارند. داستان کتاب درخت بخشنده نیز همین است. داستان رفاقت یک پسر کوچک و یک درخت سخاوتمند. پسر کوچولو از کودکی با این درخت دوست بود. از برگهای او برای خودش تاج درست میکرد، از تنهاش بالا میرفت، سیبهایش را میخورد و وقتی هم خسته میشد زیر سایهاش میخوابید. اما پسر کوچولو کمکم بزرگ و بزرگتر شد و درخت تنها و تنهاتر. تا اینکه پسر تبدیل به یک پیرمرد تنها شد. بقیهی کتاب را تعریف نمیکنم، خودتان بروید و از آن لذت ببرید!
مداد قرمز این قصه میخواهد با مداد آبی دوست شود. میخواهد مثل او آسمان و دریا نقاشی کند. برای همین شروع کرد به کشیدن چیزهای زیبا. یک فنجان کوچک قرمز، یک چکمهی بلند قرمز و چیزهای دیگر. اما مداد آبی اصلاً به این نقاشیها توجه نمیکرد. مداد قرمز آنقدر نقاشی کشید که قدش کوتاهِ کوتاه شد؛ آنقدر که از خستگی افتاد روی زمین..
چرا باید این کتاب را خواند؟
- این کتاب چشم کودکان را به سوی طبیعت و بخشندگیِ آن باز میکند. بعد از خواندن این کتاب بچهها و حتی بزرگترها جور دیگری به درختها نگاه میکنند.
- تصویرگریهای کتاب ساده اما پر از جزئیات هستند. از آنجایی سیلوراستاین هم نویسنده و هم تصویرگر این کتاب است، متن و تصویر ارتباط محکمی باهم دارند.
- به دلیل استفاده از جملههای کوتاه و قلم (فونت) ساده، کتاب میتواند مهارت خواندنِ کودکان نوسَواد را تقویت کند. اگر کودکی را میشناسید که کلاس اول یا دوم دبستان است، این کتاب را در کنار او بخوانید.
مطالب مرتبط
توکتاب شمارهی 42 – داستان پادشاه و کنیزک از مثنوی معنوی
توکتاب شمارهی 41 – من سندبادم تو مسافر
توکتاب شمارهی 40 – سر کلاس با کیارستمی
نویسندهی مطلب: مهدی حیدری
دربارهی مهدی حیدری
مهدی حیدری در سال 1380 در مشهد بهدنیا آمد. در مدرسههای معمولی درس خواند، دوستهایی معمولی داشت و معمولی هم در کنکور شرکت کرد. او اکنون دانشجوی رشتهی آموزش زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه فرهنگیان مشهد است. عضویت در انجمن ادبی کانون پرورش فکری، همکاری با گروهِ نویسندگیِ «چوب جادو» به عنوان نویسندهی کودک و همکاری با خانهی خلاقیت و نوآوری «نیتک» در مشهد به عنوان تولیدکنندهی محتوا از فعالیتهای اوست. مهدی حیدری در خانوادهی «توکا» در کنار دیگر اعضاء ویراستاری میکند و مینویسند.
دیدگاهتان را بنویسید