قصه یک قرونی جادویی (حلال خور)
1 خرداد 1403
شناسنامهی اثر
عنوان:
قصه یک قرونی جادویی (حلال خور)
قصهگو:
سید قاسم سیدی
ناظر هنری:
زینب حاجیمحمدزاده
تصویرگر:
فیلمبردار و تدوینگر:
مهدی دهنوی
گروه سنی:
خردسال و کودک
موضوع:
داستانهای قدیمی
یکی بود؛ یکی نبود. غیر از خدای مهربون، هیچکس نبود. هرکس بندهی خداست، بگه «یا خدا!».
قصهی ما مربوط میشه به یک جوونی که اسمش مُراد بود و اون قدیمقدیما زندگی میکرد. آقا مرادِ ما هرچی کار میکرد، پولش جمع نمیشد؛ اوضاعش خوب نمیشد؛ زندگیش روبهراه نمیشد. خودش میگفت: «نونم به نون نمیرسه؛ شیکمم سیر نمیشه». خلاصه؛ مراد مونده بود چیکار کنه. یه روز یکی بهش گفت: «برو پیش بزرگ قبیله، ریشسفید قبیله؛ از اون بپرس». مراد رفت پیش بزرگ قبیله و گفت: «من چیکار کنم نونم به نون برسه؛ شیکمم سیر بشه؟». ریشسفید قبیله گفت: «آهان! تو باید بری پیش کسی که نون حلال درمیاره». مراد گفت: «خب برم پیش کی؟»
بریم با هم ادامهی این قصه را با قصهگویی خوب آقای سیدی ببینیم…
پخش ویدیو
اگر میخواهید همین قصه را به صورت صوتی بشنوید اینجا را ببینید.
قصهگو:
داوود ریحانی
گروه سنی:
خردسال - کودک
دیدگاهتان را بنویسید