هنر و اصول نوشتن (بخش 3)
هنر و اصول نوشتن (بخش 3)
یکی ازشیوههای نوشتن که در خیلی از کتابهای نوشتن خلاق یا داستاننویسی معرفی میشود، نوشتن اتفاقی براساس جدول رندومی است. قاعدهی این جدول یکجور بازی با کلمات است. در ردیف بالای جدول، این عنوانها را مینویسید:
«شخصیت، موقعیت یا مکان، ابزار، رخداد یا حادثه، زمان»، یعنی یک قهرمان داریم در یک زمان و مکان با یک حادثه و یک ابزار که کنار هم میتوانند مسیر یک داستان را بسازند. اگر مربی باشید، پُر کردن خانههای این جدول با بچهها خیلی هیجان دارد و حسابی آنها را به تکاپو وامیدارد. در پرکردن خانههای زیرِ عنوان شخصیت، فکرتان را رها کنید. علاوه بر گذاشتن اسامی ایرانی و خارجی میتوانید شخصیتها و تیپهای خاصی را هم وارد کنید. حتی به راویها و شخصیتهای غیرانسانی و غیبی مثل حیوانات، فرشتگان یا جن و شیطان هم توجه داشته باشید. همین رویکرد خلاقانه را دربارهی زمان و مکان و ابزار و حادثهها هم داشته باشید. در ادامه، دو نمونه از این جدول ارایه کردهام و خانههایش را در چند ردیف پر کردهام. در هر جدول، یک ردیف خالی هم برای شما گذاشتهام که پر کنید.
در مرحلهی بعد، ترتیب افقی جدول را به هم بریزید و هر خانه از یک ردیف افقی را با خانهی دیگری از ردیفهای افقی دیگر همتراز کنید، یعنی مثلاً برای شخصیتی که در ردیف افقی سوم بوده، زمان و مکان و سایر عناصر مکمل داستان را از سایر ردیفهای افقی (غیر از 3) انتخاب کنید. حالا تلاش کنید با همین کلمات بیربط، یک داستان کوتاه یا موقعیت داستانی خلق کنید. در حالت ایدهآل میتوانید از کل کلمات جدول بهره ببرید؛ یعنی سعی کنید داستان یا ماجرایی خلق کنید که تعداد هرچه بیشتری از شخصیتها، زمانها، مکانها، حوادث و ابزار جدول را در خود داشته باشد.
خب، فایدهی این ادابازیها چیست؟ هیچ! حالا نه که هیچِ هیچ! واقعیت این است که شما هیچ وقت چنین شرایط پرتی را برای داستاننویسی انتخاب نمیکنید، اما این تمرین چند امتیاز یا حُسن دارد:
- اول اینکه اگر مربی باشید، از این ترفند برای ایجاد نشاط و شادابی و روحیهی طنز در کلاستان بهره میبرید و بچهها را از این طریق وادار به نوشتن میکنید.
- امتیاز دیگرش این است که وقتی بتوانید موقعیتهای بیربط را به هم جوش بدهید، بعداً از خیلی از تنگناهای دیگرِ نوشتن هم سرافراز بیرون میآیید.
- شناخت تعدد شخصیتها، زمان و مکان و حادثه و ابزارها و تمرین تسلط بر آنها از دیگر محسنات این جدول است. ناخودآگاه خواهید دید که چهقدر دستتان برای خلق انواع قهرمان و زمان و مکان باز است. چهقدر حوادث عجیبی میتوانید وارد داستان کنید و دیگر موقع نوشتن داستان، خودتان را محدود به داستان مریم و رضا و شاهین و جولیا و رُز نمیکنید!
- حسن دیگرِ کار با این جدول، تقویت قدرت قلم است. هر کاری که قلم شما را از رخوت و کاهلی بیرون بیاورد، مبارک است؛ حالا میخواهد به خلق داستانی جدی منتهی شود یا فقط تولید متنی شاد و بیهدف باشد.
بروید سراغ جدولهایی که برایتان آوردهام. شما هم تلاش کنید. مطمئنم برایتان جالب خواهد بود.
جدول 1
شخصیت |
موقعیت |
ابزار |
رخداد |
زمان |
رییسجمهور |
کویر |
کفش |
استخدام |
قرن نوزدهم |
فیلمساز |
کوهسنگی |
قطار |
زلزله |
وسط روز |
معلم |
زایشگاه |
زیردریایی |
مرگ |
عصر دایناسور |
راننده |
برج ایفل |
سورتمه |
دعوا |
1/1/1 |
سیندرلا |
کربلا |
پنکه |
مناظره |
مابعد تاریخ |
نمونهی کار با کلمات ردیفهای متفاوت جدول
معلم، زایشگاه، قطار، استخدام، قرن نوزدهم
معلم داشت از قرن نوزدهم و انقلاب صنعتی که در حال تکامل بود و صنعت راهآهن و قطارهای سریعالسیر میگفت که یکباره در کلاس را زدند و خبر دادند که آقای مدیر گفتهاند استخدامتان در روابط عمومی زایشگاه مهر درست شده است؛ باید شیرینی بدهید!
اینکه الان قرن نوزدهم است یا بیستم، چه فرقی میکند وقتی این شهر نه ایستگاه قطاری دارد و نه ادارهای تا جوانی را استخدام کند و نه حتی یک زایشگاه آبرومند تا زنی در آن وضع حمل کند. معلم همینها را گفته بود که الان از کار بیکار شده بود.
نمونهای از کار با کلمات بیشتر در جدول
در صحن حرم امام حسین در کربلا، پنکه میچرخید و میچرخید. مردم پای پیاده و بدون کفش یا با قطار به حرم میآمدند. شاید اگر راه آبی داشت یا یخبندان بود، با زیردریایی و سورتمه هم خودشان را میرساندند! مهم نبود چه اتفاقی بیفتد؛ حتی اگر بمبی مثل زلزله مقابلشان منفجر میشد و به مرگشان منتهی میشد، میآمدند! به مناظره و دعواهای دوست و دشمن هم گوش نمیدادند. هر طور بود، خودشان را به حرم میرساندند و سینه میزدند و پنکه سقفی اینهمه را میدید. پنکه سقفی در حرم کربلا فکر میکرد معروف است. فکر میکرد خوشبخت است، آنقدر خوشبخت که مایهی حسادت برج ایفل باشد.
جدول 2
شخصیت |
موقعیت |
ابزار |
رخداد |
زمان |
زبل خان |
دانشگاه |
چکش |
قرض گرفتن |
نیمهشب |
مادر |
آشپزخانه |
سطل آشغال |
تصادف |
عصر |
راننده |
زیرزمین |
موبایل |
جشن تولد |
قرن بوق |
پیرزن |
کشتی |
کلید |
قبولی ارشد |
غروب |
عروس |
سازمان ملل |
سیگار |
خاکسپاری |
کلهی سحر |
نمونهی کار با کلمات ردیفهای متفاوت جدول
زبل خان، آشپزخانه، سطل آشغال، جشن تولد، کلهی سحر
زمانی که در جشن تولد بود، دلواپس آزمون ارشدش بود و به موبایلش زل زده بود که مادر با سطل آشغال از آشپزخانه بیرون آمد. تلفن زنگ نزد و صدای رانندهای از بیرون آمد. مادر گفت: «زبل خان چه سر و صدایی راه انداخته است با آن شخصیت کج و کولهاش!».
زمان تصادف میخواست جشن تولد برود و خبر قبولی ارشدش را به همه بدهد. با موبایل زنگ زد و گفت که با سطل آشغال نزدیک دانشگاه و آشپزخانهی معین درباری تصادف کرده و دارد با راننده جرو بحث میکند.
مادر گفت: «زبلخانبازی درنیاور و شخصیت خودت را حفظ کن».
شخصیت زبل خان با مادرش که راننده کامیون بود، کلی فرق داشت. او دلواپس آشپزخانه و دانشگاه و پُر شدن سطل آشغال و چک کردن پیامکهای موبایل و قبولی ارشدش بود و مادرش به فکر جشن تولد گرفتن برای کامیونِ چندبار تصادف کردهاش در زمانهای گوناگون بود.
شخصیت زبلخان را هم مادر و هم راننده دوست داشتند. زبل خان در آشپزخانه غذا میپخت. برنامه را مستقیم از دانشگاه پخش میکردند و چند دانشجو سطل آشغال را وارونه کرده بودند و در حالی که موبایل دستشان بود، آن را نگاه میکردند. این جایزهی قبولی ارشدها و جشن تولد بعضی از دانشجویانِ تازه از تصادف برگشتهی زمان اردو بود.
جدول رندومی و فهرست عناصرش به خلاقیت شما و هنرتان سلام میکند!
دیدگاهتان را بنویسید