توکتاب شمارهی 17 – نمازخانهی کوچک من
این بار نوشتن گزارش توکتاب سخت است. دورهمی طولانی و سرشار از اندیشهها و عواطف گوناگون ما را به سختی میشود به نوشتار، آن هم از نوع گزارشیاش درآورد. به هر روی، خلاصهای از آنچه گذشت و گفتیم و گفتند، بخوانید.
داستان نمازخانهی کوچک من از هوشنگ گلشیری، داستانی بهظاهر ساده است، اما به مسئلهای بغرنج میپردازد و به همین دلیل، در ذهن و روان مخاطبان کتاب هم واکنشهای بسیار متفاوتی برانگیخته بود.
بدیهی بود که گلشیری بیشتر با رمان شازده احتجاب شناخته شود. برای بعضی مخاطبان، این اولین داستان کوتاه گلشیری بود که میخواندند. دوستی میگفت که فکر نمیکرده داستان کوتاه گلشیری اینقدر قوی باشد، چون غالباً آنها که رماننویس خوبی هستند، در داستان کوتاه، آنقدرها قوی نیستند (مثلاً احمد محمود) و برعکس. این نکته قدرت نویسندگی گلشیری را نشان میدهد. نکتهی مهم دیگر در این داستان، قدرت قصه است و ماجراگویی. در عین اینکه داستان وجوه عمیقتری از قصهی صرف دارد، خود قصه هم قوی است و داستان در سطوح گوناگون، قابلیت بررسی دارد. ما همه میتوانیم این وجه قصّوی را راحت درک کنیم و برایمان ملموس است، چون همهی ما یک آدم ششانگشتی تنها درونمان داریم. پایانبندی قصه هم زیبا بود و نیز نحوهی ارتباط قهرمان داستان با مفهوم نمازخانه. برای این دوست ما نمازخانه جایی خصوصی و دارای حریم است.
پس از انجام نظرسنجی در گروه تلگرامی توکتاب، کتاب حفرهها از گروس عبدالملکیان برای مطالعه در توکتاب 18 انتخاب شد. این مجموعهشعر را هفتهی آینده در کنار هم بررسی خواهیم کرد.
وعدهی دیدار ما: سهشنبه، 10 بهمن 1402 در خانهی توکا.
به امید دیدارتان!
لینک دریافت کتاب
سایر جلسات توکتاب
توکتاب شمارهی 42 – داستان پادشاه و کنیزک از مثنوی معنوی
-
توکتاب شمارهی 41 – من سندبادم تو مسافر
18 دی 1403 -
توکتاب شمارهی 40 – سر کلاس با کیارستمی
9 آذر 1403 -
توکتاب شمارهی 38 – دوست بازیافته از فرد اولمن
23 مهر 1403
دیدگاهتان را بنویسید