توکتاب شمارهی 19 – نمایشنامه چهار صندوق
برگشته بودیم به سالها پیش، زمانی که بهرام بیضایی جوانی تازهکار است و ویژگی مهم او و همنسلانش تب تند دغدغههای اجتماعی و سیاسی است. چهار صندوق اولین نمایشنامهای بود که در برنامههای توکتاب میخواندیم. چهار انسان که با چهار رنگ مشخص میشدند و یک مترسک! داستان مبارزه و شکست، خیانت و استقامت!
جلسه در ابتدا کمتعداد بود، اما کمکم مهمانها رسیدند. حرف مشترک اغلب مهمانها این بود: حرف تازهای نداشت. آشنا بود. میدانستیم. تجربهی زیستهی خودمان بود.
یکی از توکاییها برایمان خلاصهی نمایشنامه را مختصر و مفید تعریف کرد، چون یکی-دو نفر از حاضران موفق نشده بودند آن را کامل بخوانند.
صحبتها شروع شد. اولین نفر از حاضران میگفت این کتاب اولین تجربهی او از خواندن نمایشنامه بوده است و البته نسخهی صوتی این نمایشنامه را شنیده است. او هم داستان را خیلی آشنا دیده بود و میگفت که دستهبندی اجتماعی موجود در متن قصه را کاملاً در زندگی اجتماعی هم تجربه کرده و آن فریبی را که در داستان جاری بود، در زندگی خودمان نیز دیده و زیسته است.
دوست دیگری میگفت که این نمایشنامه خیلی هیجانزدهاش نكرده. تصورش اين بوده است كه احتمالاً اگر شكل اجرايي آن را ميديده است، بهتر ميبوده، اما در نقدهايي كه در پايان فايل صوتي نمايشنامه بر اين اثر وارد كرده بودند، متوجه ميشود كه از ديد آن منتقدان، اين اثر بيشتر يك اثر خواندني است تا اجرايي و به اين ترتيب، اين اميد را هم از دست ميدهد!
دوست ديگرمان گفت كه اين نمايشنامه را به صورت صوتي شنيده است (به دليل كمبود وقت) و از آنجا كه از كتاب صوتي لذت نميبرد، تجربهي شنيدن اين نمايشنامه هم برایش جالب نبوده. پرسشی که برایش هنگام شنیدن اثر پیش آمده بود، این بود که آیا در نسخهی متنی، جنسیت شخصیتها تعیین شده است یا نه. ایشان به نمایشنامهی دیگری هم از تولیدات کانون پرورش فکری اشاره کرد که دقیقاً به همین نام است، اما موضوع و محتوای کاملاً متفاوتی دارد.
نفر بعد به ابعاد دیگری از کار توجه کرده بود. او به مفاهیم نمادین رنگها در نمایش اشاره کرد و اینکه چهار صندوق از همان چهار رنگ مطرح در اثر میآید. ایشان هم نسخهی صوتی اثر را شنیده بود و با توجه به اینکه در آن نسخه اشارات سیاسی به مسایل روز بوده، تصور ایشان این بوده که اثر متأخر و مربوط به سالهای پایانی دههی نود است! از دید ایشان نمادهای اثر به قدری آشکارند که میشود برای تکتک آنها از شخصیتهای سیاسی و اجتماعی امروز، چهرههایی واقعی پیدا و جایگزین کرد. ایشان میگفت که برای رمان قلعهی حیوانات، یک بار این جایگزینی را در حوزهی سیاست آمریکا انجام داده است. دوست ما این اثر را یادآور نمایش شهر قصه از بیژن مفید میدانست، اما آن نمایش را ملموستر و جذابتر از چهار صندوق ارزیابی میکرد با اینکه اختلاف زمانی زیادی ندارند. نکتهی جالب کار از نظر این دوستمان استحاله و عوض شدن آدمها در شرایط سخت بود و از آنجا که برای خود ایشان در همان روزها تجربهی تلخی از این دست پیش آمده بود، این موضوع را عمیقتر و تلختر احساس کرده بود.
دوست دیگری میگفت که این کار را دوست داشته، اما پرسش ایشان این بود که اگر در سال 1346 چنین اثری تولید و اجرا و دیده شده، چهطور تأثیری در جامعه نگذاشته و تجربهی تلخ آن را تکرار کردهایم! شاید دلیلش این بوده که فرهنگ در زندگی ما جاری نشده است.
نفر بعد به ماجراهای انقلاب ایران که مربوط به دورهی بعد از نگارش این اثر است اشاره میکرد و میگفت که این نگاه سیاسی-اجتماعی در آن دوران واقعاً وجود داشته. نکتهی عجیب برای ایشان انتخاب رنگها بود که به نظرشان با معانی نمادینی که رنگها در آن دوران داشتند، چندان مطابقت ندارد. مترسک این نمایشنامه برای ایشان یادآور فرانکنشتاین بوده است که مثل مترسک برای مقصود خاصی ساخته میشود، اما کمکم از کنترل خارج و به هیولایی سرکوبگر تبدیل میشود. از دید ایشان، انقلاب ایران حاصل اندیشه و احساس مردم بوده است و این اثر هم یکی از جلوههای این احساس اجتماعی است.
دوستی که خودش کتاب را پیشنهاد کرده بود، در پایان گفتوگوهای حاضران، ضمن اشاره به اینکه بیضایی آثار خیلی قویتری هم دارد (مثلاً مرگ یزدگرد یا رستم و سهراب)، به این مسئله اشاره کرد که باید توجه کنیم این اثر مربوط به سال 46 است و نویسندهای جوان در آغاز راه! اگر اینطور به آن نگاه کنیم، اثر قدرتمندی است و نشان میدهد که آدمهای آن دوره درک روشنی از مسئلهی اجتماعی و وضعیت خودشان داشتهاند. از دید ایشان، متن گرایشهایی به اندیشهي شوروي را نشان ميدهد. در مجموع، از ديد دوست ما بيضايي و آثارش هميشه جذاب و دوستداشتني و خواندنی و دیدنياند.
خانم يدالهي، مجري جلسه، در پايان، به اين نكته اشاره كرد كه اين اثر اتفاقاً خيلي خوب، تغييرات اجتماعي و نسلي در بازهي زماني سال 46 تا الان را نشان ميدهد. نگاه ما به طبقات اجتماعيي كه هر رنگ نماد آن است، امروز عوض شده و اگر برای مثال، نقد سال 46 به نهاد معنویت این است که چرا وارد عرصهی سیاست و اقتصاد و مسایل اجتماعی نمیشود و منزوی است، این نقد امروز از دید قاطبهی مردم، خیلی موضوعیت ندارد.
چای و شکلات پایان جلسه را خوردیم و حال هم را پرسیدیم. حالا مدتی است که توکتاب علاوه بر مهمانهای تازهی هر جلسه، جمعی از آشناهای تازه هم برای ما به ارمغان آورده که دلمان برایشان تنگ میشود و هر جلسه منتظرشان هستیم. این دایره وسیعتر باشد و مهرها در فزون!
جلسهی آینده بیستمین توکتاب را برگزار خواهیم کرد. این بار به حوزهی معماری قدم میگذاریم. دوست معمارمان کتابی به ما معرفی کرد که بخشهایی از آن را بخوانیم تا منظر وجودیمان را در جهان حجمها و سازهها وسعت ببخشیم. بخشهای منتخب کتاب معماری و راز جاودانگی نوشتهی کریستوفر الکساندر با ترجمهی مهرداد قیومی بیدهندی را برای توکتاب 20 خواهیم خواند. برای دریافت بخشهای منتخب، به گروه تلگرامی توکتاب به این نشانی مراجعه کنید.
وعدهی دیدار ما، سهشنبه، 24 بهمن 1402 در خانهی توکا.
به امید دیدارتان!
سایر جلسات توکتاب
توکتاب شمارهی 40 – سر کلاس با کیارستمی
-
توکتاب شمارهی 38 – دوست بازیافته از فرد اولمن
23 مهر 1403 -
توکتاب شمارهی 36 – مادر و پنجاه سال زندگی در ایران
21 مرداد 1403
دیدگاهتان را بنویسید