توکتاب شمارهی 21 – پسرک، موشکور، روباه و اسب
آیا میشود به یک کتاب، لقب «کتاب اینستاگرامی» داد؟ کتاب پسرک، موش کور، روباه و اسب کتابی است که واقعاً فکر نمیکردیم بحثبرانگیز باشد. فکر میکردیم کتاب سادهای است که خیلی نرم و ملایم از کنارش میگذریم، اما اینطور نشد. كتاب پرمسئله از كار درآمد و اولین مسئله هم انیمیشنی بود که از روی آن ساخته بودند.
توکتاب 21 را با پخش انیمیشن شروع کردیم. تصاویر برفی و نرم و مهربان ما را در خود غرق کرده بود. روی پردهی ویدیو پروژکتور توکا خیالپردازی کردیم و روحمان آرام گرفت. وقتی نمایش تمام شد و در چهرههای هم نگاه کردیم و تازه یادمان آمد که موضوع اصلی جلسه کتاب است، نه انیمیشن!
اولین نفر از حاضران به این نکته اشاره کرد که قصه در عین ساده بودن، خیلی قشنگ بوده، اما انیمیشن کاملتر از کتاب است. در کتاب، باید برخی بخشها را با توجه به تصاویر، به حدس میفهمیدیم، اما انیمیشن کامل بود. سبک کتاب سبک شازده کوچولو بود که در آن، خیلی سریع، به مفهوم میرسیم. تکتک شخصیتهای این کتاب را میتوانیم در وجود خودمان پیدا کنیم. در کتاب و در انیمیشن، نوعی آرامش هست که با آن همراه میشویم. دوستمان گفت انگار در اين كتاب، عجلهای در كار نیست و این روی من خیلی تأثیر گذاشت. زندگی در این کتاب ملموس است و البته بعضی قسمتهایش هم کلیشهای بود.
دوست دیگرمان گفت که از نظر ایشان مبنای این کتاب نظریهی انتخاب بوده است. قهرمان داستان در واقع به دنبال home بود، اما وقتی به آن رسید، دریافت که آنجا house است و این دو با هم متفاوتند و برای همین هم آن خانه را ترک کرد.
دوستی دیگر گفت که از نظرش کتاب خیلی بدی بوده است. انگار مادربزرگی دارد نوهاش را نصیحت میکند. مجموعهای از دیالوگهایی که انگار میخواهند کمر تو را بشکنند! اندیشهای پشت آن نبود. فقط خوراک اینستاگرام بود، فقط نوعی مثبتاندیشی و تفکرات زرد: پهلوان باش! خودت باش دختر! باشگاه پنج صبحیها! پس کتاب بعدی را هم از بهاره رهنما بگذارید!
در برابر مخالفتهای این دوست ما، مخاطب دیگرمان نظر متفاوتی داشت. او میگفت که بعضی جملات این کتاب را «زندگی کردم»؛ مثلاً وقتی قبول کردم که کمک بگیرم. قبل از آن، خیلی برایم سخت بود و این جمله که خیلی ساده ادا شده بود، بدون اینکه در لفافهی داستانهای سخت و پیچیده قرار بگیرد، خیلی مؤثر بود. خود نویسنده میگوید که تصاویر در این داستان بیشتر حرف میزنند و قرار است خودمان متن را بنویسیم و حرف بزنیم.
نوبت به دوست دیگرمان رسید که نظرش این بود: از وقتی این مدل نوشتهها در اینستا وایرال شده و بعد از اتفاقاتی که در سالهای اخیر در جامعه افتاده، دیگر چنين كتابي خیلی معمولی به نظر ميرسد. این کتاب میگوید باید معمولی باشیم. میگوید خانه فقط یک مکان نیست. و مثلاً خانهی خاله به این دلیل خانهی خاله میشود که آدمهای مورد علاقهات در آن جمعند.
دوست دیگر ما گفت که انیمیشن را دوست داشته و در متن هم قدرت در تصاویر بوده، نه در نوشتهها. متن خیلی کامل نبود و برعکس، انیمیشن عالی و حرفهای بود. حال خوبی که از این اثر میگیریم، مربوط به انیمیشن بوده، نه کتاب. در جایگاه یک مادر، اینکه پسر به خانه برنگشت را دوست نداشتم. دوست داشتم به خانه برود.
دوست بعدی که از مخالفان کتاب بود، گفت یا این کتاب خیلی خاص است یا من سطح درکم پایین است. از نظر من، کتاب بیخود مشهور شده. جملاتش ربطی به هم نداشتند و مجموعهای از جملاتی بیربط فیلسوفانه بودند. نقاشیها را دوست داشتم. مقدمهی کتاب هم خاص بود و مثلاً اشارهاش به اینکه خودش کتابها را از وسط میخواند و… .
نظر دوست دیگرمان این بود که یکی از ضعفهای کتاب این است که هیچ شخصیت زنی ندارد (لااقل در انیمیشن) و بهتر بود میداشت. جملاتی که بچه میگفت، اصلاً به سن و سالش نمیخورد و کلاً دیالوگها با شخصیتها تناسب نداشت.
یکی دیگر از مهمانان جلسه هم معتقد بود که اصلاً پدیدآورندهی کتاب بیشتر نقاش است تا نویسنده و برای همین هم هست که نقاشیها از متن بهتر است. اشارهی نویسنده هم به اینکه میشود کتاب را از هر جایش باز کرد و خواند یا اینکه نقاشیهای من فراتر از این کتابند، درست است و این مورد آخر را انیمیشن به خوبی نشان داد. مسئله این است که نویسنده یک مفهوم را آنقدر ساده میکند که ممکن است به نظر ما پیشپاافتاده بيايد، اما بعضي جاها اين سادگي خيلي قشنگ است. انيميشن نكاتي دارد كه در كتاب نيست و كتاب هم نكاتي دارد كه در انيميشن نيست.
بعد از پايان يافتن سخنان مهمانان، خانم يدالهي مجموع ديدگاهها را جمعبندي كرد و گفت كه از نظر خودش، اين كتاب اصلاً كتاب به مفهوم رايج آن نيست. شايد بتوان آن را مجموعهاي از جملات الهامبخش دانست كه مدل خواندنش هم نبايد به صورت خطي باشد؛ بلكه بايد مثل كتاب فال و الهام، آن را هرازگاهي گشود و لذتي برد و تأثيرش هم موقت خواهد بود.
به اين ترتيب، بيست و يكمين توكتاب نيز به پايان رسيد. در پايان جلسه دربارهي كتاب توكتاب آينده حرف زديم و بحثها بعداً در گروه تلگرام توكتاب، به نظرسنجي رسيد و عاقبت قرار شد كتاب توكتاب 22 مقدمهي حافظنامه از بهاءالدين خرمشاهي باشد.
وعدهی دیدار ما: سهشنبه، هشتم اسفند 1402 در خانهی توکا.
به امید دیدار!
سایر جلسات توکتاب
-
توکتاب شمارهی 35 – ایتالیا و اصفهان
10 مرداد 1403
دیدگاهتان را بنویسید