توکتاب شمارهی 27 – مغز جنسیتزده اثر جینا ریپون
در حال و هوایی اردیبهشتی و بعد از بارانی دلپذیر، توکتاب بیست و هفتم را در ساعت 19، با گفتوگو راجع به کتاب مغز جنسیتزده اثر جینا ریپون شروع کردیم.
مجری در آغاز، به حاضران خوشآمد گفت و گفت بهتر است بیمقدمه برویم سراغ نظرات و برداشتهای حاضران دربارهی کتاب.
اولین شرکت کننده به اسم کتاب اشاره کرد که از نظر او موضوع کتاب را کاملاً نشان می داد. او معتقد بود فصل اول کتاب سنگینتر از سایر بخشهای آن است و گفت که در حین خواندن کتاب مشتاق بوده ست بداند آیا در هر مرحله از پژوهشها به هوش و توان زنان پی بردهاند یا نه، اما هر چه جلوتر رفته و به خواندن ادامه داده، بیشتر در این زمینه مأیوس میشده است.
شرکتکنندهی بعدی که خودش معرف و پیشنهاددهندهی کتاب بود، از دغدغه و انگیزهی اصلیاش برای معرفی کتاب گفت و اینکه دوست دارد زنان با توانمندیهایشان معرفی شوند. او به این نکته اشاره کرد که در بخشی از کتاب به دو واژهی جنس و جنسیت و تفاوت آنها اشاره میشود، اما در زبان فارسی خیلی بین این دو واژه تفاوتی نداریم. در کتاب، منظور از جنس همان جنس بیولوژیک و منظور از جنسیت، شخصیتی است که جامعه به ما القا میکند، اعم از زنانه یا مردانه. جامعه خیلی از رفتارها را به آقایان و تواناییهای مغز مردان اختصاص و نسبت میدهد. او در ادامه، از دغدغههایش دربارهی تبعیضهایی گفت که در حق زنان و توانمندیهایشان روا میدارند و از اینکه جامعه چه فرصتهایی در اختیار مردان قرار داده که به زنان نداده است.
یکی دیگر از شرکتکنندگان به برخی از سوگیریهای خاص کتاب اشاره کرد، آنجا که از دورهی پیاماس حرف میزند و نیز اینکه به عنوان یک نویسندهی زن، بیشتر بر مسایل مردان تأکید میکند. با این حال، از دید این دوست ما، بررسی اینکه مغز بر تفاوتهای جنسیتی تا چه حد تأثیر میگذارد، مسئلهی خیلی مهمی است. او در همین راستا به مطالعات خودش در کتاب دیگری اشاره کرد که در آن ادعا شده بود مغز خانمها مثل یک گراف عمل می کند و در آن، کلی موضوع همزمان وجود دارند که همه به هم وصلند، اما در مغز آقایان، باکس وجود دارد. وقتی باکس کار را باز میکنند، فقط در همان باکس هستند و نمیتوانند وارد باکس دیگری شوند. قطعاً مغز زن و مرد با هم متفاوتند، اما این به معنای برتری مغز مرد بر مغز زن نیست. هیچ سند علمیی وجود ندارد که بگوید مردان رانندگان بهتری از زنانند. او گفت که با خواندن دو فصل از این کتاب متوجه نشده که مغز واقعاً چهقدر جنسیتزده است و شاید باید کل کتاب را خواند تا متوجه شد.
نفر بعدی به نکتهای در کتاب اشاره کرد که به نظرش جالب آمده بود: در کتاب، ابتدا به فرضیهای اشاره میشود مبنی بر اینکه زنان مغز و ذهن ضعیفتری نسبت به آقایان دارند و بعد در تمام طول کتاب نشان میدهد که چهطور پژوهشهای متعدد سعی کردهاند این فرضیه را به ما خانمها ثابت کنند! هر پژوهشی در هر زمانی انجام شده قرار بوده به همان نتیجه برسد و نه نتیجهی دیگری! او گفت که همیشه از خودش میپرسد چهطور میتواند در زندگی روزمرهی خودش به این موضوع توجه کند و از تجربههایش با دختر خودش مثال زد، وقتی که تلاش کرده مثلاً در انتخاب اسباب بازی برای او جنسیتزده رفتار نکند.
یکی از شرکتکنندگان این سؤال را مطرح کرد که آیا پژوهشی وجود دارد که مثلاً در آن، دختران و پسران را به یک اردو برده باشند، اردویی غیر از همهی اردوهای اجتماعی (؟) و بدون اینکه کسی حرفی بزند و سرزنشی بکند، مطالعه کنند که آیا مثلاً پسران دامن نخواهند پوشید.
مجری جلسه در اینجا توضیح داد که این سؤال درست طرح نشده است، زیرا آدمها همیشه در بافت واقعند و در آن بزرگ شدهاند و بافت در انتخابها و رفتارهای ما تأثیر دارد؛ حتی پیش از تولد هم تأثیر خودش را میگذارد. او مثالی از دوقلوهای غیرهمجنس یکی از دوستانش برای حاضران زد که چهقدر با هم متفاوتند و اینکه رفتار و نظرات اطرافیان روی عملکرد آنها (علیرغم اینکه آن را انکار میکردهاند) تا چه حد بر انتخابها و شخصیت آن دوقلوها تأثیر داشته است. از نظر او مهمترین حرف نویسندهی کتاب این است که ما آدمها هیچ وقت خارج از بافت نیستیم و مغز ما هم یک پدیدهی منتزع از بافت نیست و در بافت شکل میگیرد. مغز تا سی سالگی تغییر میکند و بخشهایی که از مغز به ارتباطات اجتماعی مربوط میشود، حتی تا بعد از چهل سالگی هم تغییر میکند. وقتی مغز تغییر میکند، چهطور میشود از ذات صحبت کرد؟ اینجاست که مسئلهی ذات زیر سؤال میرود. علم هم ادعای قطعیت ندارد. در همین کتاب، نويسنده در مورد روشها و ابزارهای علمی پژوهشها بحث كرده. پاسخ کتاب به این پرسش که آیا مغز واقعاً جنسیتزده است، فقط یکی از پاسخهاست و نمیتوان گفت حرف اول و آخر در اين زمينه است.
شرکتکنندهي بعدی معتقد بود هم محیط و هم ذات و ژن روی رفتارها تأثیر میگذارند. او در این زمينه به نمونهي پژوهش روی موشها كه در كتاب آمده بود، اشاره كرد. مجری در اینجا يادآوري كرد كه نويسنده در آن بخش از کتاب، اتفاقاً آن آزمايش را به منزلهي آزمايشي نامعتبر مطرح كرده و اين پرسش را پيش كشيده كه نتایج آزمایش روی موشها را تا چه میزان ميتوان به انسانها (با پيچيدگيها و تفاوتهای مهمشان) تعمیم داد. به این ترتیب، دریافت دوست ما از حرف نویسنده خلاف آن چیزی بوده که نویسنده میخواسته بگوید.
شرکتکنندهی بعدی گفت که کتاب را نخوانده، اما با توجه به توضیحاتی که در جلسه از حاضران شنیده، حرفهایی دارد. او گفت با این دیدگاه که خانمها و آقایان آنچنان تفاوتی ندارند، مخالف است. او به نمونهی وضعیت زنان در بازی شطرنج اشاره کرد و گفت: «سیستم امتیازدهی در این زمینه صد سال است که به وجود آمده و بر مبنای عملکرد بازیکنان به آنها امتیاز میدهد. بالاترین امتیازی که خانمها گرفتهاند، نزدیک به 2600، اما بالاترین امتیاز مردان 2800 بوده است؛ پس یک سری تفاوتها بین خانمها و آقایان در خصوص تفکر تحلیلی و انتزاعی وجود دارد». در اینجا، شرکتکنندهی دیگری از خانمها در پاسخ به او دربارهی وضعیت یک زن در شغل خودش (معماری) و سختیهای مضاعفی که در مقایسه با مردان در همین شغل با آنها روبهرو بوده است، صحبت کرد. او گفت برای اثبات خودش در این شغل، مجبور بوده دو برابر یک مرد کار کند؛ در حالی که یک مرد معمار هیچ وقت مجبور به تحمل چنین فشاری نیست.
در اینجا بحثی داغ میان حاضران شکل گرفت و هرکدام نظرات و تجربههای خودشان را در این زمینه مطرح کردند. یکی از شرکتکنندگان گفت: «مثلاً اینکه میگویند نقشهخوانی زنها ضعیف است، از کجا معلوم میشود مبتنی بر پژوهشی علمی است یا فقط حرف عامیانهای است که در جامعه رایج است؟ آیا واقعاً میشود چنین چیزی را از نظر علمی بررسی کرد؟».
مجری جلسه در اینجا توضیحی دربارهی پرسش اصلی نویسندهی کتاب داد. از نظر او پرسش اصلی این است که آیا پیشفرضهاست که نابرابریها را تسریع میکند یا نابرابری امری ذاتی است؟ نویسندهی کتاب نمیگوید تفاوت بین زن و مرد وجود ندارد؛ مسئلهی او تبیین منشأ و ماهیت این تفاوت و نتایجی است که از آن میگیرند.
یکی از شرکتکنندگان که از آقایان بود، گفت که از ابتدای جلسه امیدوار بوده حاضران بتوانند دربارهی کتاب به یک جمعبندی و نتیجهگیری برسند، اما تا اینجای بحث، از رسیدن به چنین نتیجهای ناامید شده. او گفت اگر از بعد علمی به قضیه نگاه کنیم، باید بپذیریم زمانی موضوعی به قانون تبدیل میشود که به هیچ وجه، حتی یک مورد خلاف آن را نتوان در جهان پیدا کرد. بحثهایی که مطرح شدند، همه در حد نظریهاند. دارند تلاش میکنند نشان بدهند تفاوتی میان مغز زن و مرد وجود ندارد؛ در حالی که اصلاً خود این تفکر که مردان توانمندی بیشتری از زنان دارند، هیچ مبنای علمی ندارد؛ بنابراین اصلاً اشتباه است که بخواهیم خلاف آن را ثابت کنیم.
مجری دربارهی تأثیر تفکر جنسیتی حاکم بر جامعه توضیح داد و گفت نمیتوان به این بهانه که از دید من مبنای علمی ندارد، آن را نادیده گرفت. تفکر جنسیتزدهی حاکم قدرت دارد و بر زندگی شما تأثیر میگذارد، حتی اگر شما آن را نپذیرفته باشید! در مورد نظریهها هم درست است که به مرحلهی قانون علمی نرسیدهاند، اما بعضی از آنها اعتبار بیشتری دارند و استقرای کامل عملاً ممکن نیست و سر و کار ما در استناد به علم، اتفاقاً با نظریههاست، نه قوانین.
شرکتکنندهی قبلی ادامه داد که پژوهشهایی که تا کنون در این زمینه انجام شده، همهی عوامل و افراد را لحاظ نکردهاند. آزمایشهای تجربی در حوزهی علوم انسانی و روانشناسی جواب نمیدهند.
مجری در اینجا توضیح داد که اگر چنین چیزی را اشتباه بدانیم، باید بساط همهی علوم انسانی و علوم مرتبط با آن را جمع کرد. این کتاب بیشتر نقد است تا اینکه بخواهد چیزی را ثابت کند. نقدش هم به این است که در این نظریهها و پژوهشهایی که نظریهها بر اساس آنها مطرح شدهاند، خطاهایی وجود دارد.
شرکتکنندهی بعدی کتاب را خوانده بود، اما نقد و نظر خاصی نداشت، زیرا از نظر خودش اشراف خاص و تخصصی بر موضوع کتاب نداشت و نمیتوانست در رد یا تأیید موضوعات مطرح در آن، سخن بگوید، اما گفت همیشه برایش سؤال بوده که تفاوتهای جنسی چهقدر واقعیت دارند، تا چه حد ذاتی و چهقدر تحت تأثیر تربیت و محیطند.
شرکتکنندهی بعدی که بار اول بود که در توکتاب شرکت میکرد، ضمن اظهار خوشحالی از حضور در این دورهمی، به تجربهی خود از یک جلسه با موضوع روانشناسی اشاره کرد که موضوعش شفای درون بوده است. او گفت با خواندن این کتاب به تفاوتهای میان فرزندان دختر و پسر خودش توجه بیشتری کرده و دخترش امروز بیش از پسرش مطالبهگر شده است.
در اینجا نوبت به مجری و پایانبندی جلسه رسید. او گفت قبل از مطالعهی کتاب، یک مقالهی انتقادی راجع به آن خوانده بوده که نسبت به کتاب، ذهنیتی منفی در ذهن او ایجاد کرده بوده، اما بعد از خواندن خود کتاب، نظرش عوض شده و دیده هر نقدی در کتاب آمده، بر مبنای روششناختی مشخصی استوار است و شواهدی هم برایش ارایه شده. او به تجربیات کودکی و نوجوانی خودش اشاره کرد که چهطور از سن خاصی، تبعیضها و تفاوتها را در خانواده و جامعه احساس کرده و متوجه شده جامعه نسبت به دختران، تواناییها و نیازهایشان بر مبنای پیشفرضهای جنسیتزده عمل میکند، طوری که گاهی حتی خود فرد هم باورش میشود، اما اگر بتواند از این پیشفرضها گذر کند و به تجربهی زیسته و امکانهای واقعی خودش اتکا کند، ممکن است به نتایجی برسد غیر از آنچه جامعه سعی میکند به او بقبولاند. در اینجا مجری پایان جلسه را اعلام کرد و عکس یادگاری توکتابیها در حیاط بارانخوردهی مؤسسه، تصویری خاطرهانگیز از گفتوگوهای آن شب زیبا ثبت کرد.
کتاب توکتاب هفته آینده بعد از نظر سنجی در گروه تلگرم توکتاب انتخاب شد. قرار شد فصول اول کتاب بدن هرگز دروغ نمیگوید را در هفتهی پیش رو بخوانیم. (توکتاب 28)
وعدهی دیدار ما: سهشنبه، 25 اردیبهشت 1403، در خانهی توکا.
به امید دیدار!
لینک دریافت کتاب الکترونیک
سایر جلسات توکتاب
-
توکتاب شمارهی 35 – ایتالیا و اصفهان
10 مرداد 1403
دیدگاهتان را بنویسید