هوشنگ ابتهاج، مرد کهن ادبیات امروز
امیرهوشنگ ابتهاج در 6 اسفند 1306 در رشت متولد شد. پدرش «آقاخان ابتهاج» از مردان سرشناس رشت بود و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود. امیرهوشنگ تحصیلات دبیرستان را در تهران گذراند و این شروع فعالیتهای ادبی او بود. از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ پس از کنارهگیری داوود پیرنیا، سرپرست برنامهی گلها در رادیوی ایران و پایهگذار برنامهی موسیقایی گلچین هفته بود. تعدادی از غزلهای او توسط خوانندگان، اجرا شدهاست. میدانستید ترانهی «تو ای پری کجایی؟» را هوشنگ ابتهاج سرودهاست؟
تعدادی از غزلها، تصنیفها و اشعار او توسط موسیقیدانان ایرانی مانند محمدرضا شجریان، علیرضا افتخاری، شهرام ناظری، حسین قوامی، محمد اصفهانی اجرا شدهاست. ما با این ترانهها به دنیای زیبای رؤیا و امید رفتهایم.
کتابهای سایه (هوشنگ ابتهاج): نخستین نغمهها (1325)، سراب (1330)، سیاه مشق (1332)، شبگیر (1332)، زمین (1334)، چند برگ از یلدا (1344)، تا صبح شب یلدا (1360).
ای عشق، همه بهانه از توست
من خامشم، این ترانه از توست
***
آن بانگ بلند صبحگاهی
وین زمزمهی شبانه از توست
***
من انده خویش را ندانم
این گریهی بیبهانه از توست
امسال سایهی این مرد بزرگ از سر ادبیات کم شد. باز هم انسان بزرگی در غربت از جهان رفت. زندگیاش گهربار و شکوهمند بود و به ادبیات خدمت بزرگی کرد. شاید حرف باستانی پاریزی را مثال بزنیم که در کتاب سفرنامه «از پاریز تا پاریس» گفت: «در سال 1346 سایه با شعرخوانی بر آرامگاه حافظ در جشن هنر شیراز چنان مورد استقبال شرکتکنندگان قرار گرفت که تا قبل از آن هرگز باور نمیکردم که مردم از شنیدن یک شعر نو تا این حد هیجانزده شوند.»
به هوشنگ ابتهاج که فکر میکنم آن ریش بلند سفید که از او چهرهای متفاوت و دیرینه ساخته را فقط در ذهن ندارم. برای من هوشنگ ابتهاج یادآور آن سخن شگفت است که مسعود بهنود پرسید از زندگی راضی هستی؟ و ابتهاج با قطعیت و بلافاصله گفت: «فوق العاده» و گفت: «من این شانس را پیدا کردم که یک چیزی به نام سمفونی 9 بتهون را گوش کنم. این میز میتواند بگوید من آواز ابوعطای شجریان را شنیدم؟» «در نظر بازی ما بیخبران حیرانند»… اون آواز باور نکردنی «مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم» و بعد بغض کرد و گفت: «بالأخره هر چیزی هزینهای داره…»
آخ از این بغض و این هزینه که زیبایی آواز ابوعطا را بفهمی، که زیبایی «مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم» را بدانی… آه از این بغض… . سفرت به سلامت که اندوه نبودنت را بر دوش خواهیم کشید.
مطالب مشابه
مردی که هرگز نمی میرد. ( معرفی فردوسی)
صدای هزار هزار پرنده در گوش من است (ابوعلی سینا)
این باغ قصههای عجیبی دارد (سعدی شیرازی)
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
مثل همیشه فوق العاده
مخصوصاً شنیدن صدای استاد حال آدم رو جا میاره، مرسی که روزمون رو ساختید.