توکتاب شمارهی 10 – قاتلی به پاکی برف
فکرش را هم نمیکردیم که قرار است با جهانی تا به این حد شاعرانه مواجه شویم! توکتاب 10 را کریستین بوبن برایمان از عطر شعر و عرفان و موسیقی و کودکی سنگین کرد.
مهمانان جدیدی داشتیم و هر مهمان، دنیای خودش را پشت حرفها و حضورش برایمان هدیه میآوَرَد. وجه مشترک حرفهای همهمان این بود که با کلامی از جنس شعر مواجهیم. تصویرها و وقایع زندگی روزمره در این کتاب انگار عمق پیدا میکنند. بعضیهایمان میگفتند این کتاب پر از گزینگویه است و جان میدهد برای انتخاب بریدهکلامهای جذاب و عمیق. خیلی جاها متوقف میشدیم و میگفتیم: این را باید یادم بماند. این را توی صفحهی اینستاگرامم باید بگذارم.
فکرش را هم نمیکردیم که قرار است با جهانی تا به این حد شاعرانه مواجه شویم! توکتاب 10 را کریستین بوبن برایمان از عطر شعر و عرفان و موسیقی و کودکی سنگین کرد.
اما مهمانها مواضع متفاوتی داشتند. برخی معتقد بودند که کتاب از جنس نوشتههای کسانی چون عرفان نظرآهاری است، بازیهایی با کلمات و اشیا که نمیتوان گفت شعرند و نمیتوان له یا علیه آنها سخنی گفت. خانم یدالهی، مجری جلسه با این موضع مخالف بود. از دید او کتاب بیشتر با آثاری چون مائدههای زمینی آندره ژید یا در جستوجوی زمان از دست رفتهی مارسل پروست یا مثلاً اشعار سهراب سپهری خودمان قابل مقایسه است. او میگفت مثلاً وقتی بوبن از تعمیرکار ساعت دیواری میگوید که خودش بیخانمان و پدرش مرد قانون است، دارد به تقابل دو نوع زمان خطی و حلقوی، زمان تقویمی و زمان اسطورهای اشاره میکند. از دید او، در دل زمان تقویمی و خطی، زمان دیگری هست از نوع ابدیت و میتوان آن را با دو تجلی زروان (خدای زمان ایران باستان) در شکل کرانمند و بیکرانه مقایسه کرد. این زمان بیکرانه همان ابدیتی است که بوبن در جای دیگری از همین کتاب آن را به گاریی تشبیه میکند که از میان سنجاقک و شاعر گذر میکند و دوام ندارد، زیرا ادراک آن مستلزم نوعی آگاهی خاص است که هرکسی همیشه به آن مجهز نیست.
نکتهی دیگری که در کار بوبن برای حاضران جلسه جالب توجه بود، استفادهی او از عناصر طبیعت و جانبخشی به آنها بود. این کتاب در پسزمینهاش راوی داستان زندگی است و در آن این اندیشه نهفته است که مرگ میآید و میرود و زندگیست که ادامه دارد و میماند و تجربهها و هنرهایی هستند که از مرگ پیشی میگیرند و بر آن فایق میشوند. بوبن به خصوص، نگاه ویژهای به مرگ دارد و این مضمون در آثار او برجسته است.
برخی حاضران کتاب را واجد انسجام و پسزمینهی پیونددهنده میدانستند و برخی دیگر مخالف بودند و از دید آنها کتاب مجموعهای از جستارهای ادبی پراکنده بود. در کتاب به شاعران و نویسندگان دیگر و برخی آثار هنری هم اشاراتی بود و مجری جلسه بخشی از یکی از قطعات موسیقی را که در کتاب آمده بود، پخش کردند. راستی، بوبن چندبار به پرندهی توکا هم اشاره کرده بود و ما توکاییها از این بابت ذوق داشتیم!
در مجموع و در پایان جلسه، همهی ما با این حس، خانهی توکا را ترک کردیم که این کتاب را باید بیش از یک بار، و بلکه بارها خواند. حجم کم کتاب نباید فریبمان بدهد. شاید در کتابی کوچک، خیلی بیش از تعداد کلماتش، حرف برای شنیدن و فهمیدن باشد!
در توکتاب 11، به یک مقاله میپردازیم از یک کتاب جذاب: مقالهی «مردی که خلاصهی خود بود» از کتاب دفترچهی خاطرات و فراموشی نوشتهی محمد قائد. این مقاله دربارهی زندگی و فعالیتهای احمد شاملوست و از دیدگاهی متفاوت نوشته شده. امیدوارم از خواندنش لذت ببرید!
وعدهی دیدار ما: سهشنبه، 14 آذر 1402 در خانهی توکا.
به امید دیدارتان!
لینک دریافت کتاب
سایر جلسات توکتاب
توکتاب شمارهی 38 – دوست بازیافته از فرد اولمن
-
توکتاب شمارهی 36 – مادر و پنجاه سال زندگی در ایران
21 مرداد 1403 -
توکتاب شمارهی 35 – ایتالیا و اصفهان
10 مرداد 1403
3 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
در حاشیه ی جلسه ی کتابی که خانم دکتر برگزار کردند و پس از شنیدن نخست ، در افسوس زمانی بودم که صرف قاتل برفی کردم . اما گویا این میزان وقت هدر رفته بس نبود ، قتل من پس از شنیدن دوم بار اتفاق افتاد…
واقعا؟ چرا؟
مثل سربازان ناپلئون در روسیه
از هجوم روشنایی در برف کور شدند